امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار عباس معروفی
#31
ببین!
تو جاودانه شدی
این قلب برای تو می تپد
این دست ها تنت را
به حافظه ی جانش سپرده
این نگاه رد آمدنت را
از ته خیابان می گیرد هر روز
این قلم برای تو
می چرخد هنوز
در دلم شاعری
همچو شمع شعله می کشد
پروانه ی نارنجی من!
هر قطره که می چکم
یک شعر به دامنت می افتد
بزن به موهات
و راه بیفت
می خواهم آمدنت را
قاب کنم.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
ودنت
زندگي را معنا مي کند
لازم نيست کاري انجام دهي
سرو روان من
همين که راه مي روي ساز مي زني
مي گويي مي شنوي مي خندي
همين که دگمه هام را باز مي کني مي بندي
يعني همه چيز
لازم نيست بر عاشقي کردنت خيال ببافي
همين شرمي که با خنده ات مي خيزد
پولک هايي که از چشم هات مي ريزد
همين که دستت
توي دستم عرق مي کند
همين شيرين زباني هات
همين که بوي قورمه سبزي نمي دهي
يعني همه چيز
گفته بودم ؟
گفته بودم همين که نگاه نارنجي ات
به زندگي ام مي تابد
يعني همه چيز ؟
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#33
هیـــچ چیـــز از تو نمـــیخواهم ...
فقط باش ،
فقط بخـــند ،
فقط راه بـــــرو . . .
نه !!
راه نــــرو !
مــــیترسم پلک بـــزنم ؛
دیـــگر نباشی !
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#34
من فکر میکنم
جاذبه ی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده
از سیب نبوده
از دستهات بوده
از خنده هات
موهات
و نگاه برهنه ات
که بر تنم میریخت
.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#35
تا بودنت
خدا هم هست
و زمين ميچرخد به دور خورشيدي
که تويي.
تصوير مرا ديده بودي؟
دارم کف دستت را ميخوانم
در جادهاي
که مرا به تو ميرساند
يا دارم کنار قلبت نفس ميکشم
فرقي دارد کجا باشم؟
خندان در آينه
يا منتظر کنار پنجره
تصوير مرا ديده بودي؟
دارم به اين فکر ميکنم چرا انگشت کوچک تو
از همه کوچکتر است.
ميآيي
همهي دنيا را خاموش کنم
بعد تو همهاش را روشن کني؟
دوستت دارم
تا ابد مال تو
باهاش نان بخر
باهاش دور بزن در ميدان شهر
مثل پلاک بينداز به گردن ت
پلاک جنگ؟
جنگ
ميداني چيست؟
هشت سال به گردن ت بياويزم
از من خسته ميشوي؟
پلاک جنگ نه
برگ زيتون
گوشهي موهات ...
دوستت دارم
تا ابد مال تو
باهاش ستاره رصد کن
باهاش برام نامه بنويس.
اصلاً ميآيي خورشيد را
پس بفرستم براي خدا
و تو ببيني که حضورت کافيست؟
هر جا باشي
براي ديدن تو
شهر به شهر خواهم آمد
آنقدر که از پرتگاه زندگي بيفتم.
دستهات!
دستهات را از من نگير.
وقتي شيفته در روياهام
دنبال تو ميگردم
چيزي ته دلم زير و زبر ميشود
سرم را توي بغلم ميگيرم
حيف که نيستي
حيف که براي من
شمع هم نميتواني روشن کني!
مثل پاگانيني
پاي پنجرهات رباب بزنم؟
يا با موهات چنگ بنوازم؟
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#36
چشمهام
براي همه جا
در و پنجره ميسازد
شايد بيايي.
عاشق چشمهات باشم
از در راهم ميدهي
يا از پنجره بيايم؟
کف دستهام را بر صورت پنجره
سرد ميکنم.
...
بر کلمههات چشم ميکشم
بوي تنت را در ذهنم ميچرخانم
که چيزي نبينم ديگر.
براي بودنت چه کنم
آقاي من؟
و حالا باز برگشتهام
مرا نميبيني
مثل سايه در اتاق راه ميروم.
و ميروم
که دنبال تو بگردم.
...
دوري تو
مزهي قبر ميدهد چقدر!
اين گلدان هم پژمرد
کسي آبش نداده بود.
دستهات توي دستهام بود
و بيدار شدم...
ميخواهم
باز چشمهام را ببندم.
سراسيمه ميآيي
خودت را ميسپاري به دستهاي من.
با تنت چکار کنم؟
...
پلک ميزنم
و به سقف خيره ميشوم.
با نبودنت چکار کنم؟
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
عاشقت باشم ميميرم
يا عاشقت نباشم؟
نميدانم کجا ميبري مرا
همراهت ميآيم
تا آخر راه
و هيچ نميپرسم از تو
هرگز.
عاشقم باشي ميميرم
يا عاشقم نباشي؟
اين که عاشقي نيست
اين که شاعري نيست
واژهها تهي شدهاند
بانوي من!
به حساب من نگذار
و نگذار بي تو تباه شوم!
با تو عاشقي کنم
يا زندگي؟
در بوي نارنجي پيرهنت
تاب ميخورم
بيتاب ميشوم و دنبال دستهات ميگردم
در جيبهام
ميترسم گمت کرده باشم
در خيابان
به پشت سر وا ميگردم
و از تنهايي خودم وحشت ميکنم.
بي تو زندگي کنم
يا بميرم؟
نميدانم تا کي دوستم داري
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را ميگذارم
آخر خط من.
باشد؟
بي تو زندگي کنم
يا بگردم؟
همين که باشي
همين که نگاهت کنم
مست ميشوم
خودم را ميآويزم به شانهي تو.
با تو بميرم
يا بخندم؟
امشب اسبت را ميدزدم
رام ميشوم آرام
مبهوت عاشقي کردنت.
با تو
اول کجاست؟
با تو
آخر کجاست؟
از نداشتنت ميترسم
از دلتنگيت
از تباهي خودم
همهاش ميترسم
وقتي نيستي تباه شوم.
بي تو
اول و آخر کجاست؟
واژهها را نفرين ميکنم
و آه ميکشم
در آينهي مهآلود
پر از تو ميشوم بي چتر.
من
بي تو
يعني چي؟
غمگين که باشي
فرو ميريزم
مثل اشک.
نه مثل ديوار شهر
که هر کس چيزي بر آن
به يادگار نوشته است.
تو بيشتر مني
يا من تو؟
در آغوشت ورد ميخوانم زير لب
و خدا را صدا ميزنم.
آنقدر صدا ميزنم که بگويي:
جان دلم !
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#38
واي چه روزهاي خوبي ست
که تو ميآيي
و من لابلاي مسافران تشنه
دنبال تو ميگردم

ميداني ؟
مسافران جهان
هميشه تشنهاند
مسافران همه آب ميخواهند
و من تو را

چرا از بين اين همه مسافر
يکيش تو نيستي ؟
چي پوشيدهاي که نشناسم ؟
چرا چهرهي آدمهاي دنيا
غريب شده براي من ؟

چرا از بين اينهمه آدم
تو
فقط تو
نميخندي
چرا انتظارم تمام نميشود ؟
چرا تمام نميشوم ؟
کي ميآيي ؟

ميداني چي ؟
اصلاً نيا
همين که به دنيا آمدهاي
براي من کافي ست
فقط باش
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#39
«آدمهای کوچک
به آدمهای بزرگ فکر میکنند
و آدمهای بزرگ
به ایدهها»
من
فقط به تو فکر میکنم
کوچولوی قشنگم!
اصلاً
اگر فکر تو بگذارد
ایدههای زیادی در سر دارم
اولیش این که؛
دوباره عاشقت شوم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#40
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟

می شود وقتی می نویسی

دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد

موقع رفتن

جا نگذاری مرا روی میز

از دلتنگیت می میرم...

وقتی نیستی

می خواهم بدانم چی پوشیده ای

و هزار چیز دیگر

تو بگو

چطور به خودم و خدا

کلافه بپیچم

تا بیایی؟

خنده های تو

کودکی ام را به من می بخشد

و آغوش تو

آرامشی بهشتی

و دست های تو

اعتمادی که به انسان دارم
.
.
.


چقدراز نداشتنت می ترسم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,632 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,172 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,678 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۲۲-۰۴-۹۴, ۰۲:۳۰ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان