امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار محمدمهدی سیار
#41
غير از کمين تازه نيرنگ نشماريد
رنگين کمان صلح را جز رنگ نشماريد
ما را خبرهايي است ... پيش رو خطرهايي است
آن «خاطرات» پشت سر را «جنگ» نشماريد
سنگي براي «رمي» از آن تسبيح برگيريد
نام خدا را سنگ روي سنگ نشماريد
خود، حلقه دار است اين زنجيره تکرار
تکرارها را باز چون آونگ نشماريد
سودای ما «سير من الحق الي الخلق» است
برگشتن فواره‌ها را ننگ نشماريد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#42
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو
از خار،گرچه گرد حرم پاک کرده ای
تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو...
خون گوشواره ها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو
تنها گذاشتیم تنت را و می رویم
اما سر تو همسفر ماست کو به کو
بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر!
بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو!
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود!
ای کاش این روایت پرغم سند نداشت
بر نیزه ها نشاندن قرآن دروغ بود
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
چون گرگ های قصه کنعان دروغ بود!
حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار...کاش
برجان باغ داغ زمستان دروغ بود
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#43
خبر رسيد که پاييز رو به پايان است
چه دلخوشيد؟ که اين اول زمستان است !
تو اي خزان زده جنگل، مخوان سرود سرور
صبور باش که فصل درخت سوزان است
نبود و نيست مرا همدمي که اين جنگل
نه جنگل است، که انبوه تک درختان است
چه گريه‌ها که نکردند ابرها تا صبح
به پشت گرمي اين غم که ماه پنهان است!
هواي هيچ دلي پرس و جوي دريا نيست
مدار پرسه اين جوي‌ها خيابان است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#44
می سوخت گرچه از تب گفتن دهانمان
ناگفته ماند حرف دل بي‌ز‌بانمان
چشم انتظار آمدن مردمان مباش
آن سوتر از مناره نرفته است اذانمان
اهل زمين شديم كه مثل زمين شويم
گم كرده راه، گوشه‌اي از كهكشانمان
سردرگميم و مبهم، مانند سرنوشت
مانند نقشهاي ته استكانمان
از هر چه طول و عرض كه دارد زمين به جز
يك مستطيل چيست سرانجام از آنمان
اينجا كجاست؟... كيست بداند... كه ما كه‌ايم
اين تازه كودكانه‌ترين چيستانمان!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#45
اين آفتاب مشرقی بي‌كسوف را
اي ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
«لا تقربوا الصلاه» مخوان و به هم مزن
اين مستی به هم زده نظم صفوف را
نقاره‌ها به رقص كشند اهل زهد را
شاعر کند خیال تو هر فيلسوف را
مي‌ترسم از صفاي حرم باخبر شود
حاجي و نيمه‌كاره گذارد وقوف را
اين واژه‌ها كم‌اند براي سرودنت
بايد خودم دوباره بچينم حروف را
روح‌ القدس! بيا نفسي شاعري كنيم
خورشيد چشمهاي امام رئوف را
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#46
پس در آغاز -روز خلقتمان- اهل دريا شديم، آب شديم
دل سپرده به رقص ماهي ها، غرق بازي و پيچ و تاب شديم
موج هايي حقير و سرگردان، ساده و سر به زير و بي طوفان
گاه آسوده گرم خوابي خوش، گاه بيهوده در شتاب شديم
كم كمك چشم و گوشمان وا شد، از زمين رو به آسمان كرديم
چشممان تا به آفتاب افتاد، موج در موج التهاب شديم
بر و رويش قشنگ بود، قشنگ، زلف آشفته اش طلايي رنگ
ديدنش مست مستمان مي كرد، آب بوديم... پس شراب شديم
جوششي در ميانمان افتاد، هيجاني به جانمان افتاد
سرمان از هواي او پر شد، بر سر موج ها حباب شديم
موج ها! ماهيان! خداحافظ، آبي بي كران خداحافظ
دل به دريا زديم و رقص كنان راهي شهر آفتاب شديم
راهمان سخت شد ولي ناگاه، پايمان سست شد ميانه راه
آسمان سرد بود لرزيديم، گرم ترديد و اضطراب شديم
سرد شد، يخ زديم... ابر شديم، تيره و ساكن و ستبر شديم
پي خورشيد آمديم اما، روي خورشيد را حجاب شديم
ابرها ابر نيستند فقط، صد هزار آرزوي يخ زده اند
اين كه باريده نيز باران نيست، عاقبت از خجالت آب شديم!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#47
دل خوش نمي‌شوم به نسيم موافقي
چندان كه در ميانه گرداب قايقی
گيرم كه ابر كوچكی از روي اتفاق
بر سينه كوير ببارد دقايقی
از ريشه خشكم، از برم اي رود، دور شو!
جريان بگير پای درختان لايقی
انگار شاعران جهان راست گفته‌اند
يك قصه بيش نيست سرانجام عاشقی
طوفان شروع مي‌شود آن دم كه يك نسيم
در رهگذار خويش ببيند شقايقی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#48
اشعارم بیرق عزایت شده اند
خرماگردان ختم هایت شده اند
مشقی از روی دست خطت بودند
اشکی بر روی رد پایت شده اند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,640 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,178 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,687 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان