امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار مریم حیدر زاده
#11
حسرت داشتن تو

مثل اون وقتا هنوز دلم واست لک میزنه
حسرت داشتن تو،پیر شده، عینک میزنه
صورتم سرخ شده بود ، اما حالا کبود شده
جدایی یه عمر داره توی اون چک میزنه
اونی که من نمی خواستمش ولی منو می خواست
منو می بینه یه وقت، دوباره چشمک میزنه
یادته مشروط دوست داشتن تو شدم یه عمر؟
هنوزم کامپیوتر داره برام تک میزنه
حالا که گذشت و رفتی و منم تموم شدم
مث تو کی آدمو جای عروسک میزنه؟
دیشب از خواب پریدم خوب شد، آخه دیدم یکی
داره به ماشین تو، هی گل میخک میزنه
تو که تنها نبودی، یکی پیشت نشسته بود
بگذریم این دل من همیشه با شک میزنه
اونی که بهم می گفت دوست دارم، دوسم نداشت
دیده بودم واسه دختره سوتک میزنه
باورت میشه هنوز عاشقتم اون روز خوب
دل هنوز واست «تولدت مبارک» میزنه
تو زیاد دوسم نداشتی، خوب مقصر نبودی
کی میاد امضا زیر قول یه کودک میزنه؟
نه که بچه ها بدن، پاک و زلال قلبشو ن
ولی نبض عقلشون یه قدری کوچک میزنه
فکر نکن فقط تویی رسمه یه وقتا حوصله
میره آسمون، خودش رو جای لک لک میزنه
دختر همسایمون، نمی دونه دوسش داری
داره دوره قاب عکست گل و پولک میزنه
نه که فکر کنی به تو نظر داره ، می کشمش
مثلا داره رو زخمام گل پیچک میزنه
کارش این نیست، طفلکی شب تا سپیده می شینه
گل و بوته و شکوفه روی قلک میزنه
راستی من چرا تو نامم اینا رو به تو میگم
نمی گم گوشای رویام دیگه سمعک می زنه
جز واسه نوار تو که توش صدای نازته
به نفس هام طعم عطر سیب قندک میزنه
نامه مو جواب نده، دوسم نداشته باش ولی
نذا اصلا نزنه قلبی که اندک میزنه
پیش هیچ کسی نرو، حلقه دس کسی نکن
چون گناهه، من هنوز دلم برات لک میزنه
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#12
گدای معمولی

فکر میکنی چشات چیه؟ دو تا بلای معمولی
چه جوریه مگه صدات؟ یه جور صدای معمولی
فکر میکنی تو چی داری که امثال من ندارن؟
فقط یه جور ناز و ادا و عشوه های معمولی
وقتی ازت حرف میزنم دیگه نمی لرزه تنم
تو هم یکی مث همه، تو آدمای معمولی
اما نه طفلکی اونا، از خیلی هاشون بدتری
یه عاشق دمدمی و، یه بی وفای معمولی
اون قدیما یادم میاد گفته بودم موهات طلاست
نمی شه زیرش بزنم، یه جور طلای معمولی
بیا فقط یه بار، فقط یه بار کلاتو قاضی کن
منم مث اونا بودم؟ اون عاشقای معمولی؟
هر چی بودم ذلت رو زد شعرا و عاشقونه هام
رفتی سراغ کسی با مو و چشای معمولی
من نمیگم آدم باید عاشق چشم و ابرو شه
دردیه که خوب نمیشه با یه دوای معمولی
کاش ولی لایقت باشه اونکه شبات مال اونه
فقط میخوام دعا کنم یه جور دعای معمولی
تو که شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدی
کاش لااقل بچه بودم با اون شبای معمولی
کاش جای موندن توی عشق، تو مشق شب مونده بودم
تو مشکل سفیدی اون کاغذای معمولی
ما بدجوری بهم زدیم حسرت به دل موندم هنوز
بیرون بریم با هم یه روز، حتی یه جای معمولی
راستش میخواستم اولاش نقشی واست بازی کنم
نقش یه دختر خوش بی اعتنای معمولی
دیدی نقاب من چه زود، افتاد و من همون شدم؟
بازم همون دخترک بی ادعای معمولی
راستی میگ شعرای اون از مال من قشنگ تره؟
چی داره که من ندارم، یه جور ادای معمولی
فکر میکنم که راه به راه، بهت میگه دوست داره
منو شکست نکردن، همین کارای معمولی
خوب میدونم من تو دلم برات می مردم ولیکن
زیاد واست جالب نبود همین گفتنای معمولی
چه فایده هر چیزی بود تموم شد و دیگه گذشت
اینم یه نامه کمتر از نوشته های معمولی
نمی دونم تو می خونیش یا که نگاش نمیکنی
به خاطر تازگی، اون وعدهن های معمولی
همونا که اول میدن، به جز تو هیچکس به خدا
یه حرف ساده ی دروغ، یه بخدای معمولی
اگه که خوندیشم بگو، این مال یه غریبه بود
یه لطف اگر داری بگو، یه آشنای معمولی
اما اگه دیدی که نه زیادی اذیت میکنه
بیا سراغ دختری با رویاهای معمولی
منم می بخشمت آخه چاره ای جز این ندارم
مث همیشه قهرا و باز آشتیای معمولی
اگه نخواستی نامه رو، تو رو خدا پس نفرست
رو عادت همیشگیت، با اون یه تای معمولی
خواستم یه جور سادگیمو فقط بهت نشون بدم
نامه تمیزه ولی با مداد سیای معمولی
من خیلیم بد نبودم، سعی می کنم بد نباشم
خب بعضی وقتا بد میشم، از اون بدای معمولی
دیگه مزاحم نمیشم تو کاری با من نداری؟
تکیه کلام خودته، این جمله های معمولی
فقط یه چیزی دوست دارم به یه سوال جواب بدی
غیر از تموم پرسشا و، سوالای معمولی
پشت چراغ چشم تو گل بفروشم تو میخری؟
بهم نگاه کن به چش یه جور گدای معممولی
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#13
من دیوونه رو باش که....

من دیوونه رو باش که نفهمیدم تو بی رحمی
تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی
منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی تو بی احساسی
دروغ بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی
من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو
تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو
من دیوونه رو باش که واسه تو گریه می کردم
تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم
من دیوونه رو باش که به پای چشم تو سوختم
ولی بعد یه کم بازی تو با من بد شدی کم کم
من دیوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم
باهات موندم، باهات سوختم، واست سوختم، واست مردم
من دیوونه رو باش که به اخمای تو خندیدم
همش یک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چیدم
من دیوونه رو باش که به خوبیم عادتت دادم
شکستی قلبمو اما ندیدی رنگ فریادم
من دیوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم
خوشی رو تو خودم کشتم، ولی با چشم تو موندم
من دیوونه رو باش که کشیدم ناز چشماتو
چه قد تلخ بدون تو، چقدر سخته برام با تو
من دیوونه رو باش که خیال کردم تو مجنونی
تو حتی اسم مجنونم، نه آوردی، نه می دونی
من دیوونه رو باش که قد دنیا دوست دارم
نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بیزارم
من دیوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده
تو حرف عاشقونم رو شنیدی، حاضر آماده
من دیوونه رو باش که نشستم منتظر، رسوا
زید تو زیر قولاتو، گذاشتی باز منو تنها
منو باش که نفهمیدم منو دیگه نمی خواستی
چه قدر دیوونه ای راستی، چه قدر دیوونه ام راستی
منو باش که با یه آهنگ میخواستم مهربونتر شم
زدی تیر و توی ذوقم نذاشتی حوصله بازم
من دیوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم
چقدر دیوونه تر چون باز، تو رو اینجا خطاب کردم
من دیوونه رو باش که، درسته خیلی دیوونم
جهنم می رم اما نه، کنار تو نمی مونم
اینم یه نامه ابری، به امضای یه دیوونه
فقط بیچاره اون کس که، یه عمر با تو می مونه
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#14
نمی دانم چرا بعد از عبور از
دقیقا سیصد و هشتاد و نه شب
کماکان لحظه ها بیدار و زنده
کماکان دستها مرداد،در تب

کماکان سجده ها لبریزِ نفرین
کماکان خنده ها زهر هلاهل
تمام حرف ها نقش کف دست
به روی ماسه های خیس ساحل

دوباره چهره ها اندوه،اندوه
دوباره بغض ها فریاد،فریاد
بلندِ آسمان کوتاهِ کوتاه
دوباره خاطرات … ای داد و بیداد

تمام زندگی دور تسلسل :
دوباره،بازهم،یک بار دیگر
دوباره روی گردن های زخمی
طناب خسته ی یک دار دیگر …


خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوس اش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#15
منو ببخش

زیبا من چیا بگم عاشقی باورت بشه؟
تو که خیلی بهتر از ما این چیزا سرت می شه
چشمای ناز تو که باز میشه، آفتاب میزنه
تازه وقتی تو بگی صورتشو آب میزنه
من بگم دوستت دارم با چه رقم یا عددی
تو که بینهایتو قشنگ تر از من بلدی
مژه هات شعر بلند ناتمومه به خدا
عاشق کسی شدن جز تو حرومه به خدا
با غمت هزار تا خنجر تو دلم فرو میره
ماه اگه برق چشاتو ببینه از رو میره
زیبا چشم تو اگر با رویاهام قهر کنه
آسمون دلش میخواد شهر و پر از ابر کنه
چه قدر اسمتو نوشتم روی هر صخره و سنگ
چه قدر کشته منو اون دو تا چشمای قشنگ
گفتی فاصلس میون من و رویاهام با تو
باشه اما نمیدم هرگز به هیچکسی جاتو
زیبا وقتی که خونت پیش مدیترانه بود
دل من واسه سفر منتظر بهانه بود
زیبا اسمت که میاد بدجوری دیوونه میشم
ولی گفتی قصه شو که نمیشه بیای پیشم
زیبا تو فرشته ای، اهل یه جایی تو بهشت
نمی شه هم عاشق تو بود و هم واست نوشت
از حسودیم نمیشه بسپرمت دست خدا
جام چه قدر مشخصه، تو نقشه ی دیوونه ها
زیبا آتیش میزنه دل منو اخمای تو
نکنه اضافه شن با عشق من زخمای تو
زیبا ناز کن که چشات، ناز خریدنی داره
اون چشات گلی ستاره های چیدنی داره
مال هیچ کسی نشو چون اینجاها فرشته نیس
عشقا و عاشقیا تلخه مث گذشته نیس
گفتی فاصله س میون فکرمو، حقیقت
کاشکه داشتم یه ذره فقط یه کم لیاقت
تشنه بودم واسه ی شنیدن یه دنیا حرف
تو یه کم گفتی و بعدش دوباره سکوت وبرف
جای برفا روی کاغذ میشه نقطه چین گذاشت
حرف تو بشه باید این قلمو زمین گذاشت
عمریه موندم توی مصراع اول چشات
فقط این فعلو بلدم که می میرم برات
اگه بین همه تو دنیای ما جنگ بشه
عشق من محاله به چشم تو کمرنگ بشه
اگه باورت نشد بذار زمان نشون میده
جواب سوالای سختو همیشه اون میده
تو دوسم نداشته باش، بازم قشنگه عالمت
کسی که میدونه اما مینویسه مریمت
زیبا کاری اگه کردم و تو رنجیدی ببخش
دنیا باید بدونن فرشته ای ، پس بدرخش
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#16
دلخوشی های بی خودی

چند تا غروب دیگه میای طلوع کنیم با همدیگه؟
یه فال حافظ بگیریم تا ببینیم اون چی میگه؟
باید یه جوری خودمو واسه تو آماده کنم
می خوام برم دو بسته شمع نذر امام زاده کنم
چی کار کنم میخوام برم نماز حاجت بخونم
یعنی تا اوضاع جور بشه منتظر تو بمونم؟
راستی یه ساله تو خونه زخم زبون زیاد شده
اسمتو دیگه نمیگم واژه ی اون زیاد شده
همش می گن اون که می گفت دیوونته، عاشقته
بمیری ام سراغتو نمی گیره بگه چته
تم میگی من چیکار کنم، عجیب توی دوراهی ام
نه توی خشکی ام نه آب، درست مثل یه ماهی ام
یه ماهی خیلی کوچیک، میون آزادی و تور
که دلخوشیش بی خودیه، مث یه آرزوی دور
ببین روزا و لحظه ها بدجوری اذیت میکنن
آدما درباره ی تو یه جوری صحبت می کنن
میگن که بعد این همه عاقل شم و رهات کنم
میگن تو قلبمی ولی، باید یه جور جدات کنم
خوب میدونی گوش نمیدم به پند و حرفای کسی
ولی تو چی باید تا کی به داد دردم نرسی؟
تحملم حدی داره، اونم دیگه تموم شده
عمرمو زندگیم چه حیف، چقدر برات حروم شده
دیشب نشستم تا سحر، دیدم اونا بد نمیگن
به جای صبر و طاقتم، چه کار کردی واسه من؟
نه رفتی و نه اومدی، نه عشقی و نه دیدنی
نه حتی از جانب تو، حرف به هم رسیدنی
اون دوره ها تموم شده، دوره ی مثل گل یاس
خودت عجب قد کشیدی، منو شکستی ناسپاس
چقدر بده اون که اومد اول گل دادن من
میخواد با یه تبر بشه باعث افتادن من
تو همینو دلت میخواس، حالا دیدی شکستنو؟
چرا میخواستی بشکنی رویاهای ترد منو؟
درسته دنیا بی وفاس، اما بدون خدا داره
کلی مجازات واسه ی آدم بی وفا داره
اگر که راست گفته باشن آدمای دور و برم
دلم میخواد برم یه جا، لحظه ی مرگو بخرم
شنیدن حرفای دیگه داره دیوونم میکنه
آدم آخه برای کی؟ انقد دل بسوزونه
علتشو نفهمیدم می خواستی عاشقت بشم
بعدش که مطمئن شدی هرگز دیگه نیای پیشم
از همون اولم آره یه کم عجیب غریب بودی
تو ماجرای تلخ من یه وسوسه یه سیب بودی
تو اومدی دلو رو از راهی که داشت به در کنی
بعدش بذاری بری و بدون اون سفر کنی
من دیوونه رو بگو، منتظر توام هنوز
حقمه که بهم بگن بازم بشین بازم بسوز
رنگین کمون زیباست ولی تو حسرت یه رنگیه
دلت رو بسپر دست کوه، چون جنس اونم سنگینه
من اینو اقرار میکنم تا خواستی آزارم بدی
اما اینم بهت میکم از چشای من افتادی
دیگه اگه خورجین تو پر از گل و ناه باشه
اگه مث اون اولا خوب بشی و با حوصله
نم شنوی که من دیگه به پرسشت بگم بله
تو این دوسال یا بد بودی یا خشن و مریض بودی
تو اوج اذیتم ولی، بازم برام عزیز بودی
اما حالا تصمیممو گرفتم و سخته برام
نوشتنش سخته، ولی دیگه شما رو نمیخوام
خدا کمک میکنه که یه جور فراموشت کنم
من قطره قطره آب میشم تا تو رو خاموشت کنم
عکسا و یادگاریات نه اونا رو پس نمیدم
دیگه برام تجربه شد دلو به هیچ کس نمیدم
میشینم و با رویاهام یه وقتا خلوت می کنم
دلم گرفت به عروسک، گاهی محبت میکنم
اون حرفامو گوش میکنه تو هر زمون و فرصتی
بدون هیچ توقعی، بدون هیچ خیانتی
خب دیگه حرفی ندارم هیچی به جز خداحافظی
اونم بذار پای یه جور، رسم قدیم کاغذی
کسی که تا قیامتم هرگز نمیبخشه تو رو
انقد نشستی تا خودش آخر بهت بگه برو
بیستم مرداد وسط تابستون یه سال گرم
هیچی تو قلبت نداری، حتی یه کم حیا و شرم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#17
نرو زیبا

نرو زیبا رفتنت واسه دلم ضرر داره
اونورا آدم بد فراوونه، خطر داره
سایه روشن چشات داد میزنه میخوای بری
شب ناز مژه هات علامت سفر داره
نرو زیبا همیشه وحشت من از این بوده
که یکی یه جایی به چشمای تو نظر داره
تو مراقب تموم لحظه هامی، میدونی
نباشی هرکی تو دستاش، دو سه تا تبر داره
منم این دیارو، ایم آدما رو دوس ندارم
ولی هر چی که باشه دنا داره، خزر داره
نرو زیبا، لااقل به خاطر دخترکی
که یه دل از همه عاشقا دیوونه تر داره
تو بمون حتی اگه مال کس دیگه بشی
بودنت رو خط به خط زندگیم اثر داره
نرو زیبا بسمه هر چی که پیشم نبودی
به خدا این دخترک یه قلب در به در داره
می ری اونجا چه کنی دل منو بسوزونی؟
یکی مشکل توا، عاشقی دردسر داره
نرو زیبا به خدا از این دیوونه تر میشم
واسه اون چشمای تو تفاوتی اگر داره
تو نمیدونی چه قدر دوست دارم همین
خدا شاید از این عاشقی خبر داره
نرو زیبا هستی مریم عاشقت اینه
یه دل و یه زیبا و یه دنیا چشم تر داره
تو نباشی میمیرم، اما چی گفتم مردنم
واسه ی تو و خیالات فرقی ام مگه داره؟
زندگی سازیه که ما همه کوکش میکنیم
زیر داره، بالا داره، پایین داره، زبر داره
گاهی تلخه مث جام شوکرانه رفتنت
گاهی ام مثل خیال موندنت شکر داره
بال پرواز ندارم اما بری باهات میام
دل واسه بودن با تو، هزار تا بال و پر داره
اینو گفتم که نری، باز ولی با خودت بگی
جایی نیس این دختره دست از سر ما برداره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#18
اگه تو مال من بودي
اگه تو مال من بودي ماه از چشات طلوع مي كرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع مي كرد
اگه تو مال من بودي كلاغ به خونش مي رسيد
مجنون به داد اون دل زرد و ديوونش مي رسيد
اگه تو مال من بودي همه خبردار مي شدن
ترانه هاي عاشقي رو سرم آوار مي شدن
اگه تو مال من بودي قدم رو پاييز ميزديم
پاييز مي فهميد كه ماها زبونشو خوب بلديم
اگه تو مال من بودي انقد غريب نمي شدم
من چي مي خواستم از خدا ديگه اگه پيشت بودم
اگه تو مال من بودي دور خوشي نرده نبود
دل من اون آواره اي كه شبا مي گرده نبود
اگه تو مال من بودي چشام به چشمات شك نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترك نداشت
اگه تو مال من بودي جهنمم بهشت مي شد
قصه ي عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت مي شد
اگه تو مال من بودي مي بردمت يه جاي دور
يه جا كه تو ديده نشي نباشه حتي كمي نور
اگه تو مال من بودي ، مي ذاشتمت روي چشام
بارون مي خواستي مي باريد ، ابر سفيد گريه هام
اگه تو مال من بودي برگا تو پاييز نمي ريخت
شمعي كه پروانه داره ، اشك غم انگيز نمي ريخت
اگه تو مال من بودي قفس ديگه اسير نداشت
آدما دارا مي شدن ، دنيا ديگه فقير نداشت
اگه تو مال من بودي خيال نمي كنم باشي
پس مي رم و مي كشمت پيش خودم تو نقاشي
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#19
تو یعنی خود زیبا

وقتی که پشات ابره، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو، کلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب، پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد، شب تا سحر سازت
پروانه میاد دورت، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو، یعنی همیشه بردن
دریا شنیدم عصرا، موتو میزنه شونه
راستی دیگه فهمیدم محض چی پریشونه
پیش یه نگاه تو، کوه ها همیشه موم ن
بیچاره گلا پیشت یه عمره که محکومن
کوها تو زمستونا از دوره که پر برفن
پیش تو میان هیچن، در حد دوتا حرفن
رنگین کمونم سادس، پهلوی تو بی رنگه
چشمای تو که باشه، جای آسمون تنگه
با اسم تو سیمرغا، پر می کشن و میرن
با برق نگاه تو، می سوزن و می میرن
دربون دو چشماته، هر چی نو و سیارس
دفترچه ی ابرا از حرفای مژت پاره اس
صحراها زیر دستت گرما رو می آموزن
زیبا آتیشا از روی چشمای تو می سوزن
قطبا زیر دست تو شیش ماه می بینن دوره
تو قلب دائم شب، دستات همیشه ظهره
جنگل با اون آوازش تو تو چشمای تو گم شد
شمشاد اومد و پیشت خم شد قد گندم شد
من هر چی بگم از تو، با او جذبت دوره
راس گفتی چه کاره بودی، شاعر مگه مجبوره؟
من متهمم باشه، تو داوری و قاضی
هم می تونی شکی شی، هم مهربون و راضی
حرف حالا و فردا، مثل همیشس زیبا
جز تو همه یعنی هیچ، تو یعنی خود زیبا
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani
#20
ازم گرفت

سرنوشت بدیه اول جاتو ازم گرفت
صبح فردا شد دیدم رد پاتو ازم گرفت
تا می خواستم به چشمای روشنت نگاه کنم
مال دیگری شدی و چشاتو ازم گرفت
تو رو جادو کرد یکی با یه چیزی مثل طلسم
اثرش زیاد بود و خنده هاتو ازم گرفت
تو با من حرف میزدی نگات یه جای دیگه بود
خدا لعنتش کنه، اون نگاتو ازم گرفت
لحظه هات یه وقتایی مال دو تامون می شدن
اون حسود، اون دو سه تا لحظه هاتو ازم گرفت
خیلی وقته سختمه دیگه تنفس بکنم
یه جور عجیبی انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوس نداشت بیام پیشت کنار تو باشم
باورت نمیشه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چقدر با من و آرزو بده
لحن فیروزه ای مریماتو ازم گرفت
سلامت، خداحافظیت عزیزمای نقره ایت
حرف آخر به امون خداتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتی چه کنم از دست تو
اشتباهم بهترین جمله هاتو ازم گرفت
نمیخواد بپرسی چی، خودم دارم بهت میگم
تویه خط خوردگی دنیا، صداتو ازم گرفت
یه کم از برگشتن قشنگ تو وقتی گذشت
یکی اومد و یه ذره وفاتو ازم گرفت
هفتم اردیبهشت نزدیکای تولدت
جمعه که قد تموم زندگیم دلم گرفت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: مرد آریایی ، sa armani


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,636 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,174 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,681 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۰۵-۰۴-۹۴, ۰۲:۰۲ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان