امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار مریم حیدر زاده
#21
تو می خوای

تو میخوای ناز چشاتو بخرم
قیمت عشقتو بالا ببرم
تو میخوای یه روز بیای سراغ من
تو میای پس زیر وعده هات نزن
تو میخوای فردا رو با هم بسازیم
تو میخوای یه باغچه مریم بسازیم
تو میخوای ساز منو کوک کنی
تو میخوای دنیا رو مشکوک کنی
تو میخوای زیادی عاشقت بشم
تو میخوای پاییز که شد بیای پیشم
تو میخوای بریم پیش ستاره ها
تو میخوای بهم بگی خیلی چیزا
تو میخوای چشمام تو رو نگه داره
تو میخوای هر چی بگی بگم آره
تو میخوای فانوس لحظه هام باشی
تو میخوای تا آخرش باهام باشی
تو میخوای شب تا سحر صدام کنی
تو میخوای خوابم بودم نگام کنی
تو میخوای عروس رویاهام کنی
تو میخوای پری دریاهام کنی
تو میخوای اسممو فریاد کنی
اسمتو شبیه فرهاد کنی
تو میخوای با همه کس قهر کنم
خودمو شهره ی یک شهر کنم
تو میخوای سفر نرم بدون تو
تو میخوای همش بگم به جون تو
تو میخوای شبا برام قصه بگی
تو میخوای تموم شه فصل تشنگی
تو میخوای با هم باشیم کنار هم
پاییز و زمستون و بهار هم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani
#22
دیوونتم، دیوونتم، دیوونه

شب شده سکته دوباره خونه
میگرده دل دنبال یک بهونه
میگرده باز گنجه ی خاطراتو
پی یه حرف ناب و عاشقونه
عکس تو رو باز میذاره روبه روش
که تا ته شب واسه تو بخونه
دلم تو التهابه که چه جوری
قدر چشای نازتو بدونه
تو عصری که قحطی عطر یاسه
اما به جاش دوست دارم گرونه
کافیه اسمتو یه جا ببینم
تا حس شعرم بزنه جوونه
من نمیتونم بگم اندازه شو
اینو فقط شاید خدا بدونه
محاله که عشق ما رو ندونن
برو سوال کن از گلای پونه
اگه بخوان خیلی کم از تو بگن
میگن همون که خیلی مهربونه؟
بی خبری تو ولی از حال من
میندازم اینو گردن زمونه
چقدر حسودیم میشه وقتی همه
بهم میگن دل تو پیش اونه؟
من خودمو باز میزنم به اون راه
میگم بیارید واسه من نشونه
اما تا کی فریب بدم دلم رو
اون داره کلی آدرسو نشونه
مهم ولی تویی که اسم نازت
با من یه جایی پشت آسمونه
اونا نمی دونن ستاره هامون
دو تاس ولی توی یه کهکشونه
اینو بخون تا دوباره بدونی
دیوونتم،دیوونتم،دیوونه
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani
#23
شبیه سال دو هزار

بازم یه سال دیگه شد، سالی مث سالای پیش
دوباره نسل آدما، با غم و غصه، قوم و خویش
سالی که توش کامپیوتر با آدما حرف میزنه
جای ما بازی میکنه، گلوله های برف میزنه
سالی که باز شروع میشه با هدیه های ژانویه
امید عاشقاس فقط، چهاردهم ، تو فوریه
یه سال مث سالای قبل، غریب و بی طاقت و سرد
یه کم خوشی، یه کم بلا، یه دنیا غصه، کلی درد
یه سالی که بهش میگن سال رواج گفتگو
اول سال باز می کنن، آدما کلی آرزو
ظالما، ظالمن هنوز، عاشقا زرد وبی قرار
تموم لحظه هاش میشن، شبیه سال دو هزار
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani
#24
زمزمه های پای گهواره

لالالا دونه های سرخ گیلاس
چه چشمایی داری تو رنگ الماس
لالالا عاشقونه زیر بارون
به یاد زلفای بی تاب مجنون
لالالا عاشقای خیس گریه
دروغی خنده و راستی گلایه
لالالا عاشقی از بی حواسی
جای مهر و محبت و ناسپاسی
لالالا رفتنای تا همیشه
تموم شد قصه ی فرهاد وتیشه
لالالا قصه ی درد کلاغه
که عمرش رو گذاشت پای علاقه
لالالا قایق و دریا و پارو
یه تخت راحت از چوبای گردو
لالالا فال قهوه تو فنجون
همش میپرسم از برگشتن اون
لالالا خوابای آروم و رنگی
کنار بوته های توت فرنگی
لالالا رویاهای پرتغالی
هزار تا آرزو اما خیالی
لالالا با تو بودن تا قیامت
نگو نه خوندم از چشمات ندامت
لالالا خواب من آشفته تر شد
تو رفتی و دل من در به در شد
لالالا خواب بدون تو حرومه
دیگه کار من و قلبم تمومه
دم آخر نوشتم به لالایی
شاید پیغام دادی اینبار کجایی
لالالا بی وفا چشماتو تر کرد
یه بار موند و هزار بارم سفر کرد
لالالا موقع رفتن به من گفت
واسه برگشتنش کلی خبر کرد
لالالا خوش باشی رویای نازم
دیگه نیستم واست شعری بسازم
فدای اون چشای بی وفات شم
دیگه رفتم که راس راسی فدات شم
لالالا شمع و شمعدون و شکایت
می میرم واست تا بی نهایت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani
#25
یه نفر خوابش میاد و واسه خواب جا نداره
یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره
یه نفر میشینه و اسکناساشو میشمره
می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره
یه نفر از بس بزرگه خونشون گم میشه توش
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخابم میکنه ... پولشو اما نداره
یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه میخواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
یه نفر تولدش مهمونیه همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
یکی داره میمیره خرج مداوا نداره
یکی انشاشو میده توی خونه صحیح کنن
یکی از بر شده درد و دیگه انشا نداره
یه نفر می ارزه امضاش به هزارتا عالمی
یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
تو کلاس صحبت چیزی میشه که همه دارن
یکی میپرسه آخه چرا مال ما نداره
یکی دوست داره که کارتون ببینه اما کجا
یکی انقده دیده که میل تماشا نداره
یکی از واحدی بالای برجشون میگه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
یکی جایه خاله بازی کلاسه شنا می ره
یکی چیزی واسه نقاشیه ابرا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دستاش ها نداره
دخترک میگه خدا چرا ما ... مادرش میگه
عوضش دخترکم اون خونه لیلا نداره
یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره
یکی آزمایش نوشتن واسش ... اما نمیره
میگه نزدیکای ما آزمایشگاه نداره
بچه ای که تو چراغ قرمزا میفروشه گل و
مگه درس و مشق و شور و شوق و غوغا نداره
یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه
پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره
یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره
راستی اسمو واسه لمس بهتره قصه میگم
ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره؟
بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره
همیشه تو دنیا کلی فرقه بین آدما
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
خدا به هر کسی هر چیزی دلش میخواد بده
همه چی دست اونه ربطی به شعرا نداره
آدما از یه جا اومدن همه میرن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره
کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
با نمیشه ... با نمیخوام ... با نشد ... با نداره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: sa armani
#26
كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني يود
كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود
كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود
كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود
چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود
كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود
كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن
همشون هنر دارن ، یا شاعرن یا نقاشن
یا که پشت پنجرش با گریه گیتار می زنن
یا که مجنون می شنو تو کوچه ها جار می زنن
دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمی دونست
سر بودم از خیلیا و لایقم نمی دونست
دست گذاشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن
همه شاهزاده ها ، دربون دور خونشن
دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه
شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه
دست گذاشتم رو کسی که طعم چشماش عسله
کمترین شعری که تو می شنوی از اون غزله
دست گذاشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره
خورشید از شعله ی چشمای اونه که تب داره
دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن
مردشن ، دیوونشن ، مجنونشن ، پرپرشن
دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادین
همه جورشو داره ، هم عجیبن ، هم عادین
دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه
ظاهرش گندمیه ، به چشمم اما کیمیا
دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز
کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز
دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه
سرنوشت هر کسی که می خواد اونو ، باختنه
دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره
من تو پاییزم و اون اهل یه جا ، تو بهاره
دست گذاشتم رو یکی که شعرمو گوش می کنه
آخرین بیت و می خونه و فراموش می کنه
دست گذاشتم رو یکی که کهکشون ، قایقشه
انقدر دوسش دارن ، هر کی خوبه ، عاشقشه
دست گذاشتن رو یکی که خندشم نفس داره
تو تمام نقشه های خوب دنیا دس داره
دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه
ولی هر کسی رو که تو نشون بدی ، می گه کمه
دست گذاشتم رو یکی ، ما رو چه به فرشته ها
برو شاعر ، تو بمونو ، عشقو ، دست نوشته ها
دست گذاشتی رو کسی که از تو خندش می گیره
اینا رو دلم می گه ، می گه و بعدش می میره
دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست
توی اینجور بازیا ، خوب همیشه اراده نیست
می نویسم که دیگه رو هیچکی دست نمی ذارم
ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم
دست گذاشتم حالا رو قلبمو ، چشامو ، سرم
تا مث تو قصه ها ، از یادم اونو ببرم
ولی دست ، عاقلتر مونده روی همین یکی
چرا من بذارمش رو سر و چشام ، الکی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28
بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم
نه دیگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم
بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد
دل کوچیکم فقط غصه بازی رو می
خورد
بچه بودم چه قدر صاف و روون می خندیدم
خوبیش این بود که ازت نمی خوامت نمی شنیدم
بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن
نرم و ساده مث خاکای توی باغچه بودن
بچه بودم خبر از تو خبر از دروغ نبود
سر فکرای پریشون انقدر شلوغ نبود
بچه بودم همه
چی درست می شد ، سخت نبود
هیچکی اندازه ی من اونروزا خوشبخت نبود
بچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بود
هنوزم خدا اونو دست خودم سپرده بود
بچه بودم قدرمو زمونه بیشتر ی دونست
کوچمون حالا منو از تو که بهتر می دونست
بچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمی کرد
مث تو میون بازیا خیانت نمی کرد
بچه بودم کسی مثل تو باهام بد نمی شد
بی توجه از کنار رؤیاهام رد نمی شد
بچه بودم نبود اون کسی که بهم راس نمی گفت
مث تو هیچکی بهم هر چی دلش خواس نمی گفت
بچه بودم عالمی بود آخه عاشق نبودم
از دس چشمای تو ، تو حسرت دق
نبودم
بچه بودم بدون هیچ غصه ای رفتم شمال
لب دریا خونه های ماسه های ، بوی بلال
بچه بودم توی قایق بی تو خیلی خوش گذشت
دنیا رو کاش می دادم سالای رفته بر می گشت
بچه بودم خبر از خواهش و التماس نبود
لا به لای دفترام ، جز دو تا برگ یاس نبود
بچه بودم
عکس تو باعث دردسر نشد
جز تو هیچکی باعث رفتن به سفر نشد
بچه بودم انقدر از سادگیا دور نبودم
واسه گوش دادن به تو ، انقدر مجبور نبودم
بچه بودم کسی مثل تو منو رنج نداد
برد و باخت تلخ ما مزه شطرنج نداد
بچه بودم دلم از هیچکسی ناراضی نبود
فکر و
ذکرم پیش هیچ چیزی به جز بازی نبود
بچه بودم آسمون یه عالمه ستاره داشت
غصه مون هر چی که بود یه دنیا راه چاره داشت
بچه بودم و قهر و آشتیم روی هم لحظه نبود
اخم و دردم واسه حرفی که نمی ارزه نبود
بچه بودم بیشتر از این زمونا در می زدن
اونروزا بزرگترا
بیشتر به هم سر می زدن
بچه بودم قلبای تو دفترم حقیقی بود
روی دفتر خاطراتم عکس جوجه تیغی بود
بچه بودم چقدر شعرای خوب بلد بودم
کندن اسما رو رو درخت و چوب بلد بودم
بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود
اونروزا فکر و خیالت ، خبرم نکرده بود
بچه بودم روزای هفته شبیه هم نبود
حواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبود
بچه بودم شادی پر بود تو دل بادکنکم
آخر اون روزا کسی بود که بیاد به کمکم
بچه بودم غروبا بوی غریبی نمی داد
کسی هدیه به کسی ساعت جیبی نمی داد
بچه بودم اگه مثل حالا مجنون می شدم
از بزرگ شدن واسه ابد پشیمون می شدم
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
هوایی که تو توش نفس می کشی
عطر گلش به آسمون می رسه
کسی که دیوونه ی چشمات می شه
مثل من آخر به جنون می رسه
جاده
ای که تو توش قدم می ذاری
تا کهکشون راه شیری مکی ره
به هر کی مثل من نگا بندازی
یه عمری قلبش به اسیری می ره
اتاقی که خواباتو توش می بینی
بدون اینکه بدونی بهشته
زیبا نمی دونم چرا یه جوری
اسم تو رو خدا با من نوشته
شاخه گلی که تو می گیری دستت
تو هیچ خزونی دیگه خم نمی شه
زیبا بذار هر چی که خواستن ، بگن
از عشق من به تو که کم نمی شه
آب زلالی که ازش می نوشی
حس می کنه زود رسیده به دریا
قطره ی آبم دیگه خوب می فهمه
دریا یعنی تو ، یعنی عشق زیبا
سقفی که بالای سرت می شینه
چه قد به بالا بودنش
می نازه
اون تنها سقفیه که توی دنیا
بازی و آسمون بهش می بازه
فقط یه خطش و برات نوشتم
زیبای ماه من اینا بهانس
اینا همه گذشتن از جنونه
اینا همش رد شدن از ترانس
به کل آدما حسودیم می شه
شاید یه باز اسم تو رو بیارن
به اونا که زیبا می
خوام بدونی
اندازه ی من تو رو دوس ندارن
اونی که تو قاموس ناز چشمات
دلت می خواهد بهش بگی دخالت
یه جور جنونه که حالا پزشکا
بهش می گن گذشتن از حسادت
اینو نوشتم که بگو عزیزم
همین حالا ، چه امروز و چه فردا
بدون اعتنا به حرف مردم
دیگه می خوام سر
بذارم به صحرا
برم یه جای دور خیلی نزدیک
یه جایی پشت عقده های دنیا
برم یه جا دنبال تو بگردم
دنبال تو ، دنبال عطر زیبا
انقد برم که مردم زمونه
بدون حد و مرز و حرف و قانون
به مریمی که عاشق زیبا شد
بگن توی کتاب و قصه ، مجنون
زیبا چرا من اینجوری
نوشتم
تو هم مث من داری می گی دوری ؟
می گی تحملش کنم تا آخر
زیبا ولی نمی گی که چه جوری؟
زیبا می گی وصال تو عاشقی نیس
یه روز صدا تو نشنوم می میرم
اما نه ، هر چی تو بگی ، همیشه
خیال بکن حرفمو پس می گیرم
من می دونم یه روز گرم ابری
از پیش
من می ری واسه همیشه
به قول تو این کار سرنوشته
نه و ، نمی خوام سرش نمی شه
مث نسیم اولای پاییز
با طالعت می ری و من می مونم
بی خبر از اون مقصد طلاییت
مث دیوونه ها برات می خونم
هر جا با هر کی توی دنیا ، بری
دلم عجیب هواتو کرده ، زیبا
اول اسم نازتم نمی دم
به لشگر ستاره های دنیا
تو گفتی عاشقی رسیدنی نیست
درس مث رویای من که کاله
مث صریحی تو ، یه مرزی داری
شکستن ضریح تو محاله
زیبا فقط یه چیز دیگه مونده
اینکه می گم ، تمام آرزومه
بگی می دونی من چه قد دیوونم
فقط همینو
بدونی ، تمومه
تو مخمل صورتی خیالم
سر تو هر لحظه سر پادشاس
خیال چشمای قشنگ تو تخت
عادت و این حرفا مال آدماس
کسی که عاشق تو شد یه روزی
همه می گفتن یه ذره آدمه
حالا می گن مجنون عشق زیباست
توی شناسنامه ، ولی مریمه
زیبا ، نرو ، می ری ولی
دیوونت
یه روزی ثابت می کنه به دنیا
که آدما واسه جواب گرفتن
فقط باید برید سراغ زیبا
دو دیقه بعد یه تماس کوتاه
یک شب نرم و خنک و پاییزی
زیبا جونم کاش که یکی می فهمید
چه در دوست دارم چه قدر عزیزی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
سوختم و آب شدم به پات
امروز و فردا نداره
خوشت میاد ببینی ، نه ؟
كشتن تماشا نداره
قهر می كنی ، ناز می كنی
ناز می كشم ، آشتی كنی
قصه كه نیس ، حقیقته
دروغ و دعوا نداره
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
دوره زمونه دوره ی حرفای عاشقانه نیست
صحبت پول و شهرته ، صحبتی از ترانه نیست
یه روز منو خواسته بودی ، یه روز خیلی خوب دور
امروز چه راحت نمی خوای ، من بد شدم بهانه نیست
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگه بفهمن عاشقی ، همه بهت بد می كنن
نسبت دیوونه می دن دست تو رو رد می كنن
اگه بخوای بجنگی با دستای شوم سرنوشت
با هر چی آدمك دارن ، راه تو رو سد می كنن
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
بفهمه عاشقش شدی هی با تو بازی می كنه
دیوونه ، آزار اونم با تو رو راضی می كنه ؟
رفتی كجا در می زنی ،اون خود یه رات نمی ده
غریبه جای اون باشه مهمون نوازی می كنه
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
كافیه چیزی بدونه ، كار تو دیگه مردنه
دیگه وظیفت اسمشو ، با صدتا جون آوردنه
یه بازی یك طرفس ، كه آخرش مشخصه
همیشه بازنده تویی ، سهم اونم كه بردنه
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگه بگی دوسش داری ، اون تو رو یادش نمی یاد
فرقی نداره كه چه قدر چه كم بدونه ، چه زیاد
باید هنرپیشه باشی تا نقشو خوب بازی كنی
یعنی كه وانمود كنی یه جور ازش بدت بیاد
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
عاشق دیگه تو عصر ما هیچ جایی حرمت نداره
انگار كسی نمره ی خوب واسه شجاعت نداره
شاید یه جوری شده كه هیچ آدمی تو عصر ما
برای انتخاب شدن ، اصلا لیاقت نداره
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
رنگ گل دسته گلا ، فقط رز زرده همین
عاشق هر كس كه بشی عاقبتش درده همین
هر كی یه گمشده داره ، تمام دلخوشیش اینه
اگر یه روز معجزه شه ، اگر كه برگرده همین
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
زمونمون عوض شده ، دوره نفرینه و جنگ
زیاد شدیم ، زیاد شده آدم بدرنگ و دو رنگ
قلب كوچیك عاشقو با یه اشاره می شكنه
اون كسی كه دوسش داره ، با تیر كمون با چوب و سنگ
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
تا بدونه عاشقشی می ره و پیدا نمی شه
می گی می خوام ببینمت می گه نه حالا نمی شه
با هدیه ی تولدش می خوای یه جوری ببینیش
می خوای یه جوری بفرست ببخشید اما نمی شه
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگر كه حدسم بزنه نمی دونی چیكار كنی
عاشقی خب ، مگه می شه از عاشقی فرار كنی ؟
فكر می كنی اون بدونه خیلی كارت راحت تره
حتی تو رویاهات می خوای كه اونو بی قرار كنی
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
هر جوری كه بود چه خوب چه بد ، آروم شدی
یه كم گذشت و دیدی كه مردی دیگه ، حروم شدی
یه روزی چش وا می كنی كه خودتم نمی شناسی
فقط تو اینه می بینی آخرشه ، تموم شدی
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
تو عاشق كسی می شی كه عاشق غریبه هاس
گریه و زاری می كنی می گی امیدت به خداس
درسته اما اون كه تو شبا براش زار می زنی
راهش و كارش و دلش ، حسابی از شما جداس
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
خوش به حال معشوقایی كه بویی از قدیم دارن
تو اعتقادشون شگون ، برای یا كریم دارن
معشوقای زمون ما چون عاشقو بسوزونن
واسه دل اون طفلكی یه عالمه گریم دارن
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
ضرب المثل كاش راس بود و دلا به هم یه راهی داشت
اون كه واسه تو ماه شده ، ای كاش كه روی ماهی داشت
كاش عاشق بیچاره ای كه بی دلیل اسیر می شه
یه روز یه كاری كرده بود ، یه جرمی یه گناهی داشت
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
كاش واسه بیراهه ی دل ، یه جا یه راه چاره بود
كاش كه علاجش عین قبل ، دعا و استخاره بود
كاش واسه هر عاشقی كه شبا پی ستارشه
تو دنیا محض دلخوشی ، یك شب پر ستاره بود
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
ای عاشقای بی گناه ، ما همه زرد و بی كسیم
تنهاییم عین آسمون ، آواره ایم عین نسیم
همه باید یاد بگیریم كه مثل مجنون بزرگ
عاشق هر كسی بشیم ، آخر بهش نمی رسیم
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می كنن
تو هیچ دلی جا نداره
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,636 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,174 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,681 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
v.a.y (۰۵-۰۴-۹۴, ۰۲:۰۲ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان