ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما هوش خود با بادهٔ گلرنگ دادهایم
گردن چو شیشه بر خط ساغر نهادهایم
بر روی دست باد مرادست سیر ما
چون موج تا عنان به کف بحر دادهایم
یک عمر همچو غنچه درین بوستانسرا
خون خوردهایم تا گره دل گشادهایم
از زندگی است یک دو نفس در بساط ما
چون صبح ما ز روز ازل پیر زادهایم
بر هیچ خاطری ننشسته است گرد ما
افتاده نیست خاک، اگر ما فتادهایم
چون طفل نیسوار به میدان اختیار
در چشم خود سوار، ولیکن پیادهایم
گوهر نمیفتد ز بهار از فتادگی
سهل است اگر به خاک دو روزی فتادهایم
صائب بود ازان لب میگون خمار ما
بیدرد را خیال که مخمور بادهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما نقش دلپذیر ورقهای سادهایم
چون داغ لاله از جگر درد زادهایم
با سینه ٔ گشاده در آماجگاه خاک
بیاضطراب همچو هدف ایستادهایم
بر دوستان رفته چه افسوس میخوریم؟
با خود اگر قرار اقامت ندادهایم
پوشیده نیست خردهٔ راز فلک ز ما
چون صبح ما دوبار درین نشاه زادهایم
چون غنچه در ریاض جهان، برگ عیش ما
اوراق هستیی است که بر باد دادهایم
ای زلف یار، اینهمه گردن کشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتادهایم
صائب زبان شکوه نداریم همچو خار
چون غنچه دست بر دل پر خون نهادهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتادهایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتادهایم
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان افتادهایم
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت
مرغ بیبال و پریم از آشیان افتادهایم
بر نمیدارد عمارت این زمین شورهزار
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتادهایم
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم
گر چه در آغوش بحر بیکران افتادهایم
چهرهٔ آشفته حالان نامهٔ واکردهای است
گر چه ما در عرض مطلب بیزبان افتادهایم
کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتادهایم؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما نقل باده را ز لب جام کردهایم
عادت به تلخکامی از ایام کردهایم
دانستهایم بوسه زیاد از دهان ماست
صلح از دهان یار به پیغام کردهایم
از ما متاب روی، که از آه نیم شب
بسیار صبح آینه را شام کردهایم
سازند ازان سیاه رخ ما، که چون عقیق
هموار خویش را ز پی نام کردهایم
ما همچو آدم از طمع خام دست خویش
در خلد نان پخته خود خام کردهایم
چشم گرسنه، حلقهٔ دام است صید را
ما خویش را خلاص ازین دام کردهایم
صائب به تنگ عیشی ما نیست میکشی
چون لاله اختصار به یک جام کردهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
در دست دیگران گلی از دور دیدهایم
چون لاله، صاف و درد سپهر دو رنگ را
در یک پیاله کرده و بر سر کشیدهایم
نو کیسهٔ مصیبت ایام نیستیم
چون صبحدم هزار گریبان دریدهایم
روی از غبار حادثه درهم نمیکشیم
ما ناف دل به حلقهٔ ماتم بریدهایم
دل نیست عقدهای که گشاید به زور فکر
بیهوده سر به جیب تامل کشیدهایم
امروز نیست سینه ٔ ما داغدار عشق
چون لاله ما ز صبح ازل داغدیدهایم
از آفتاب تجربه سنگ آب میشود
ما غافلان همان ثمر نارسیدهایم
صائب ز برگ عیش تهی نیست جیب ما
چون غنچه تا به کنج دل خود خزیدهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما رخت خود به گوشهٔ عزلت کشیدهایم
دست از پیاله، پای ز صحبت کشیدهایم
مشکل به تازیانهٔ محشر روان شود
پایی که ما به دامن عزلت کشیدهایم
گردیده است سیلی صرصر به شمع ما
دامان هر که را به شفاعت کشیدهایم
صبح وطن به شیر مگر آورد برون
زهری که ما ز تلخی غربت کشیدهایم
گردیده است آب دل ما ز تشنگی
تا قطرهای ز ابر مروت کشیدهایم
آسان نگشته است بهنگ، ساز ما
یک عمر گوشمال نصیحت کشیدهایم
بوده است گوشهٔ دل خود در جهان خاک
جایی که ما نفس به فراغت کشیدهایم
صائب چو سرو و بید ز بیحاصلی مدام
در باغ روزگار خجالت کشیدهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم
صد پله خاکسارتر از آستانهایم
درگلشنی که خرمن گل میرود به باد
در فکر جمع خار و خس آشیانهایم
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را
در زندگی، به خواب و به مردن، فسانهایم
چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
در آرزوی یک نفس بیغمانهایم
چون زلف، هر که را که فتد کار در گره
با دست خشک، عقده گشا همچو شانهایم
آنجاست ادمی که دلش سیر میکند
ما در میان خلق همان بر کرانهایم
ما را زبان شکوه ز بیداد یار نیست
هر چند آتشیم، ولی بیزبانهایم
گر تو گل همیشه بهاری زمانه را
ما بلبل همیشه بهار زمانهایم
صائب گرفتهایم کناری ز مردمان
آسوده از کشاکش اهل زمانهایم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم
در کاسه سرنگونی، همچشم با حبابیم
با محتسب به جنگیم، از زاهدان به تنگیم
با شیشهایم یکدل، یکرنگ با شرابیم
آنجاکه میکشانند، چون ابر تر زبانیم
آنجاکه زاهدانند، لب خشک چون سرابیم
در گوش عشقبازان، چون مژدهٔ وصالیم
در چشم میپرستان، چون قطرهٔ شرابیم
با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم
بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم
آنجاکه گل شکفته است، شبنم طراز اشکیم
آنجاکه خار خشک است، چشم تر سحابیم
چون می به مجلس آید، از ما ادب مجویید
تا نیست دختر رز، در پردهٔ حجابیم
در پلهٔ نظرها، هرگز گران نگردیم
ما در سواد عالم، چون شعر انتخابیم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم
موج ریگ خشک را آب روان پنداشتیم
شهپر پرواز ما خواهد کف افسوس شد
کز غلط بینی قفس را آشیان پنداشتیم
تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت
چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم
بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد
دار خون آشام را دارالامان پنداشتیم
بیقراری بس که ما را گرم رفتن کرده بود
کعبهٔ مقصود را سنگ نشان پنداشتیم
نشاهٔ سودای ما از بس بلند افتاده بود
هر که سنگی زد به ما، رطل گران پنداشتیم
خون ما را ریخت گردون در لباس دوستی
از سلیمی گرگ را صائب شبان پنداشتیم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم
آمد چو موج، دامن ساحل به دست ما
تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم
از جبههٔ گشاده گرانی رود ز دل
چون کوه سر به دامن صحرا گذاشتیم
چون سیل، گرد کلفت ما هر قدم فزود
تا پای در خرابهٔ دنیا گذاشتیم
از دست رفت دل به نظر باز کردنی
این طفل را عبث به تماشا گذاشتیم
صائب بهشت نقد درین نشاه یافتیم
تا دست رد به سینه ٔ دنیا گذاشتیم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت