امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| ژیلا راسخ
دلُم


دلُــم ننگ ِ دلُــم تنگِ ،دلُـم تنگ
دل مو شیشه وُ براو نزن سنگ

نگـــو رفتـــی دیــار غربت و دور
عجب دارُم چرا تومی کنی جنگ
-

-
مرا ازیوسف چشمت نترسان
زلیخـــا نیستم، مــارا نگــریان

نه آن بیــدم که از بادی بلرزم
مرابا اشک تمساحت نخندان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
دیگر.......

دیگر حنایت رنگی ندارد

آنقدر مشت هایت را بدروغ بستی

که باز کردنش کودکان را هم به خنده وا می دارد
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
دیروز

دیروز پشت پنجره آرزوهایم دیدمت

سبدی از نداشته هایت را موقّرانه با خود می بردی

قدم هایت را زن کولی برایم فال گرفت

او گفت که می آیی

در شبی که ماه کامل می باشد

و آیا با آمدنت ؟

حدیث تکامل با اعداد روزهای دوریت به مسالمت خواهند رسید؟
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
دیدارخدا



"دیدارخدا"
فردا روز پایان من است
روزدیدار خدا.....
روز یک لبخند، بر لب های غم
روز دیدار خدا، روز پرواز گناه
روز تصویرمن از رؤیای عشق
در تبسّم های وحشی ِ گل سرخ شقایق
در درودشت خدا
روز دیدار من و لبّیک حق
می نویسم ،
قطره قطره ،رنگ خون
رنگ سرخ عاشقی ....
رنگ مجنون وجنون
رنگ تو ،
رنگ بی رنگِ دل نوزاد عشق
می نویسم رو به پایانم
نگهدارت خدا!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
زهرِ زهر

سخت دل تنگم برو اينجا سر افشاني نكن

چشم گريانم ببين و سينه طــوفاني نكن



خانه و کاشانه ام ویران شده از کین تو

دیده خون بارد برو دیگر گران جانی نکن



من شكستم تا كه بستم ديده براين غيرتم

چين صورت را نــگر بوسه به پيشاني نكن



عاقبت پیمانه ی مارا شکستی بی دلیل

گفته ام با تو برو دیگر پشیمانی نکن



گر شکستی من چه گویم از فراق بودنت

جان و دل را باختم تو جان ميفشاني نكن



هجر روی تو مرا دیوانه کرده ای صنم

باز من با تو بگویم کار پنهانی نکن



تا فرو ماندم به كار خويش در بي همدمي

رفتنت ديدم تو خوش باش و پشيماني نكن



در نگاهت من شدم خاری و گشتم زهر زهر

ای همه بی عاطفه گفتم که نادانی نکن



ديده بستم تا نبـينم خنـده هاي مست تو

من كه رفتم بوسه در اين كنج پنهاني نكن


از "ر-امید "و"ژیلاراسخ"
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
زندگی


زندگی زندان غم هاوُ.....
بلاست
عرصه ی چوگان وگویِ
فتنه هاست
زندگی گاهی خَمِ ابرو وُ.....
گاه هم، خط یار
ماکه بازی خورده ایم !
ساقی کجاست؟!

(از مجموعه ی دفترتنهایی)
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
زن همسایه

زن همسایه

همه از مرگ اقاقی گفتند

همه در سُوک گل مریم عشق

در سکوت ثانیه ها را خواندند

شاپرک خنده زد و گوشه ی ایوان خدا خوابش برد

زن همسایه ی دیروزی ما،

با گل قاصدک خشک نگاهش خندید

انتظار لب پر خنده ی مردی شاید !

انتظار یه بغل نان و کمی عشق کنار بشقاب

مرد شبگرد خیابان خدا هم نالید

سگ ولگرد زرنگ ، تکّه نانش قاپید

زن کنار کوچه ، لقمه ها را می چید

بوق یک صاعقه ی شیک گناه!

هی....... خانم ؛

هم نمک داریم و هم نان و کمی شاید عشق

مرحمت کن مارا ، که هوا بس سرد است

خانه ام هم بالاست

جیب هامان بخدا پر شده از حقُّ النّاس

پدرم یک آقاست ، خود من هم زاده

یک دمی با ما باش

اعتبارم ریشم ، اعتمادم جیبم

نان و عشقت با ما

پس بفرما ، که هوا بس سرد است

زن همسایه ی دیروزی ما .......

ای خدایا !چه هوا نامرد است!

بی سبب مُردم!

تا شاید با شنیدن سُرنای مرگم

دوباره مرا بخاطر بیاوری !

زن همسایه

زن همسایه

همه از مرگ اقاقی گفتند

همه در سُوک گل مریم عشق

در سکوت ثانیه ها را خواندند

شاپرک خنده زد و گوشه ی ایوان خدا خوابش برد

زن همسایه ی دیروزی ما،

با گل قاصدک خشک نگاهش خندید

انتظار لب پر خنده ی مردی شاید !

انتظار یه بغل نان و کمی عشق کنار بشقاب

مرد شبگرد خیابان خدا هم نالید

سگ ولگرد زرنگ ، تکّه نانش قاپید

زن کنار کوچه ، لقمه ها را می چید

بوق یک صاعقه ی شیک گناه!

هی....... خانم ؛

هم نمک داریم و هم نان و کمی شاید عشق

مرحمت کن مارا ، که هوا بس سرد است

خانه ام هم بالاست

جیب هامان بخدا پر شده از حقُّ النّاس

پدرم یک آقاست ، خود من هم زاده

یک دمی با ما باش

اعتبارم ریشم ، اعتمادم جیبم

نان و عشقت با ما

پس بفرما ، که هوا بس سرد است

زن همسایه ی دیروزی ما .......

ای خدایا !چه هوا نامرد است!

بی سبب مُردم!

تا شاید با شنیدن سُرنای مرگم

دوباره مرا بخاطر بیاوری !
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
رسم رفاقت


پــریشونُم ....پــریشونُم .....پــریشون
تو نرگس زار چشمت دل شده خون

تـــوکـــه رسم رفــــاقت را شکستی
الهــــی.... عاقبت گـــردی تــو ویلُون
ویلون =سرگردان
*********
نوشتــــم نـــامــــه هـــا ازبیقــراری
تـــو در رســـم جفا خود شاهکاری

دل من شیشه وسنگش تـــو بودی
بــــرو جانـــم کــه ختـــــم روزگاری

(از مجموعه ی دفترتنهایی)
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
ساز

در جهانم همه رنگند مرا رنگی نیست

در کنارم همه هستند مرا هستی نیست



دوستان در همه جا، ساز به دستند ولی

وِیلَه از دل بشنیدند، دفی، دستی نیست



ساقی وساغرایّام چرابرمن وماتاخته اند

تو چرا تاختی و باز نگو قصدی نیست



من همینم، تو همان باش که بودی اوّل

آخر قصّه چنین است، چنان رسمی نیست



دل بیچاره من باز به کویت به گدایی آمد

تو نزن ناله ی مستی که دگر وقتی نیست



من ندانم چه زمان بود، کجا پایان یافت

برده ای، باختم امّا خبر از جنگی نیست



جان ما رفت ولی جان تو را جانان است

ای دوصد جان به فدای تو،نگوجانی نیست


غزلی از "ژیلاراسخ"و حمید رضا لاری "
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
سنگم


سنگم
بیا بامن بریز تو اشک بیتابی
که من امشب دلم ،دلتنگِ دلتنگ است
از ناسور غم هایت
وسختی های یک سنگ است
بگو بامن .....
بگو با من ،که این غصّه چه می خواهد
که خود من تنگ دستم از غم ایّام و
می نالد دلم ،
از هجر وفرقت های این دنیای لاکردار
که من خود سخت بیزارم،از این آشفته بازار
ومی نالد دلم همراه هر بوف شبانگاهی
بگو بامن که خود دلتنگ دلتنگم
ومی دانم که دلها رنگ هر رنگ است و
می دانم که خود هم ،نیز چون سنگم
....... سنگم!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,772 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,241 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,844 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۲۹-۰۴-۹۴, ۰۱:۱۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 10 مهمان