امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| ژیلا راسخ
سیب خیال


"سیب خیال"
درتب وتاب خیال
زیر یک سقف خراب
آرزوی نفس گرم مدام
می دود برتن سردم بوسه
بوسه ایی تا بِچِشم ،سرخی سیب خیال
سیبی از حرص دلم
سیبی از شهوت سرخ
که از آن سیب خیال
درخیال خوش خود ،بودم امّا ناگه
دخترسادۀ دل ،سیب را دندان زد
طعم شیرین حیات ،دل او را لرزاند
دست این دختر دل هم لرزید
سیب روی زمین در غلتید
اشک دل هم به زمین جاری شد
یک درختی روئید
یک درختی زخیال
با دوصد سیب محال!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
سوگند

خداوندا ..........

به تسبیح تو سوگند

به حمد و قبله ات سوگند سوگند

من از کویت نران، من دردمندم

گُنه کردم

ببخش !! آخر به بندم

رها کن این اسارت و این جدایی

دگر آخر به کی؟!

این بی خدایی ،بی پناهی

من از درگاه تو خواهان وصلم

تو لبیکم بگو

تا جان و هم جانان ببخشم

اگر ژیلا !

خدایش، این پناهش راشناسد

خدا هم بنده اش

این رانده اش را می نوازد
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شاعر


"شاعر"
شاعری دیشب خودش را
دار زد
نرخ اشعارش.....
سرِبازار زد
توبه کرد و.....
توبه هایش یک بغل
تا نگوید مثنوی یا که غزل
فعل وافعالش.....
همه تَفعِیل بود
حرفهایش جای هر.....
تحلیل بود
درسپیدی نقش می زد
او سخن
همچو آهویِ خرامانِ دمن....
دست هایش.....
برکت نان ونمک
قلب پاک ومهربانش.....
بی کلک
عشق در او...
نهادینه شده
در زلالی.....
مثل آئینه شده
سهم شعرش احتمالا
یک قفس
بس که ازدل گفت....
افتاد ازنفس!
(از مجموعه ی دفترتنهایی)
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شب تار


شب تار
زندگی خواهم کرد
بی تو حتی شب تار
بی تو درکوه وکمرهای قاف
نه به فردای تو امیدی هست
نه به رسم دوستی .....
من خودم را دارم
خودتنهایی ها ،خود مغرور وغنی
غنی از یک رنگی
مثل آئینه و نور
پُرم از شادی و شور
من به من های تو دلخوش نیستم
چه بگویم؟!
که من آن .....،
خود نیستم!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شعر

شعر یعـنـــی حسِّ زیبـــای بهـــــار

حسِّ هستی لحظه هـــای انتظار

شعر یعنی در نگاهـــی گم شدن

از خود ِ خود مــانده ،با مردم شدن

شعر یعنی....
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شهرغم


در مذهب تو ...
نماز را اول می خوانندو.....
غسل را بعد!
و ....
فاتحه بر معشوق
بعد از...
افطار!
**********************
رهــروَم، در کوچه های شهـرغـم
درپی خود می روم،من بیش وکـم

هــای هــای گریـه ی دل ،می زند
طبــل رسـوایــی مــارا، دم به دم
(از مجموعه ی دفترتنهایی)
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شبنم

شبنم

اين دلم را مسكن غم كرده اي

گونه ام را پر ز شبنم كرده اي

آرزوها بی تو مردند بی سبب

چون دلم را غرق ماتم کرده ای

وعده ي صد بوسه دادي با دلم

پس چرا تو بوسه را كم كرده اي؟

گفتی امّا بی گناهی واسیر

این چنین مارا جهنم کرده ای

چون پري با ناز پيچيدي به من

با تو گويم قصد آدم كرده اي؟

من بیادتو چه خوش بودم ولی

رفتی و هجران نصیبم کرده ای

رفته اي و اين دلم بيچاره مُرد

جاي عشقت كوه ماتم كرده اي

گفته بودی من زعشقت سرخوشم

پس چرا مارا چنین کم کرده ای

دردها ديدم به گاهِ رفتنت

تا كه پيرم فكر مرهم كرده اي؟

باز مي دانم چرا باز آمدي!

روز پيري فكر همدم كرده اي !

زير بار رفتن اين عشق هم

قامت اميــّد را خم كرده اي

از : "ر-امید"و"ژیلاراسخ"

شبنم

شبنم

اين دلم را مسكن غم كرده اي

گونه ام را پر ز شبنم كرده اي

آرزوها بی تو مردند بی سبب

چون دلم را غرق ماتم کرده ای

وعده ي صد بوسه دادي با دلم

پس چرا تو بوسه را كم كرده اي؟

گفتی امّا بی گناهی واسیر

این چنین مارا جهنم کرده ای

چون پري با ناز پيچيدي به من

با تو گويم قصد آدم كرده اي؟

من بیادتو چه خوش بودم ولی

رفتی و هجران نصیبم کرده ای

رفته اي و اين دلم بيچاره مُرد

جاي عشقت كوه ماتم كرده اي

گفته بودی من زعشقت سرخوشم

پس چرا مارا چنین کم کرده ای

دردها ديدم به گاهِ رفتنت

تا كه پيرم فكر مرهم كرده اي؟

باز مي دانم چرا باز آمدي!

روز پيري فكر همدم كرده اي !

زير بار رفتن اين عشق هم

قامت اميــّد را خم كرده اي

از : "ر-امید"و"ژیلاراسخ"
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
شور و مستي

مرا با شور و مستي بي دلم كرد

چنين آشفته حالي حاصلم كرد

وجود عاشق و ديوانــه ديد و

كرم فرموده اينجا كاملم كرد

و من همچون کویری تشنه بودم

دراینجا او جهنــم نائلم کرد

زدستش ناله و فریــاد کــردم

چه اشک حسرتی او شامــلم کرد

همه عمرم ســـراســـر ادعايي

در اينجا عاشق و هم قابلم كرد

همه شوق جوابـــي از تو بودم

جوابم بود و اينــجا سائلم كرد

نگفت عمرت تبه گشته بـــرو تو

مراآواره کردوبیدلی اوحاصلم کرد

به من گفت اين سمند عمر تنداست

به فكرم بردو يكسر عاجــلم كرد

سروده ایی از "ر.امید" و"ژیلاراسخ"
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
صبرکن!

صبرکن!
صبر کن ثانیه ها گریانند
بازی چرخ وفلک ....
از غم هر روزه ی ما حیرانند
وای ِ من!
نرگس چشم خدا هم......
گریان !
مادر دهر دلش خون شده وُ.....
کاسه ی صبرش لبریز
داغ برتارک دل مانده وُ
حرمت شده یک ارزن مفت!
باز قمری سر یک شاخه نشست و ، غزلش را سر داد
این چه هذیان وچه قیل وقالی است!
مادری درطلب قطره ایی الفت گریان!
پدری خشم به دل دارد واشکش کتمان!
باز هذیان شده رسوایی من
وچه دیوانه دلِ گریانم !
بردر خانه نشسته به امیدی واهی !
این چه رسمی وچه عهدی و چه آشفته مکان
خواب در چشم شبم بیدارو.....
گریه ی چشم دلم بسیار است!
ناله ام رشته شده گردن این خسته دلم
وایِ من ،وای براین حال دگرگونه ی من
چه کنم داد براین فریادم
داد براین شب بی فردایم
خنده ام فُرم سیاهش پوشید
روز هم، وَهمِ شبش می غرید
صبر کن
صبر کن.... ثانیه ها در راهند
وایِ من ،ثانیه ها گریانند
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
عادت دارم


شک دارم
من به چشمان تو عادت دارم
من به بیداری شب درتن روز
وبه بیتابی یک غنچه ی گل
من به تنهایی تن های شما
وبه غمگینی هردختر خاک
وبه مستی وخروشانی دریای مهیب
من به تو ،من به او
وبه هستی خودم شک دارم
وبه دیدار تو در رؤیاها
چه بگویم که چه .....
عادت دارم !
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,664 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,206 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,729 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۲۹-۰۴-۹۴, ۰۱:۱۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان