امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر شعری برای حسین پناهی
#1
تقدیم به طرفداران اشعار حسین پناهی



من حسینم
پناهی ام
من حسینم , پناهی ام
خودمو می بینم
خودمو می شنفم
تا هستم جهان ارثیه بابامه.
سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش
وقتی هم نبودم مال شما.
اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم
با من بگو یا بذار باهات بگم
سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو
ها؟!
تاریک بــاد !
خانه ی مــــردی که نمی جنگد
برای زنی که . . .
دوستش دارد . . .
پاسخ
سپاس شده توسط: لیلی ، v.a.y
#2
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
تاریک بــاد !
خانه ی مــــردی که نمی جنگد
برای زنی که . . .
دوستش دارد . . .
پاسخ
سپاس شده توسط: asemoni ، لیلی
#3
ما سم مار را با پادزهر خنثي مي کنيم

اما سم کلمات را چگونه ؟

نمي دانم

حالم خوب نيست


حسين پناهي
یادتـــــــــان باشد که
اعتماد المثنی ندارد
خرابش نکنید. گمش نکنید....
پاسخ
سپاس شده توسط: لیلی
#4
[عکس: panahi1.jpg]


بی شک جهان را

به عشق کسی آفریده اند

چون من که آفریده ام

از عشق

جهانی برای تو



یادتـــــــــان باشد که
اعتماد المثنی ندارد
خرابش نکنید. گمش نکنید....
پاسخ
سپاس شده توسط: لیلی
#5
بيراهه رفته بودم

آن شب

دستم را گرفته بود و مي کشيد

زين بعد همه عمرم را

بيراهه خواهم رفت
یادتـــــــــان باشد که
اعتماد المثنی ندارد
خرابش نکنید. گمش نکنید....
پاسخ
سپاس شده توسط: لیلی
#6
چرا نمي شناسي ام ؟

چرا نمي شناسمت ؟

مي دانم مرا نمي شنوي و من اين را از سيبي که از دستت افتاد فهميدم

ديگر به غربت چشم هايت خو کرده ام و به درد هاي باد کرده روحم

که از قاب تنم بيرون زده اند

با توأم بي حضور تو

بي مني با حضور من

مي بيني تا کجا به انتحار وفادار مانده ام تا دل نازک پروانه نشکند

همه سهم من از خود دلي بود که به تو دادم

و هر شب بغض گلويت را در تابوت سياهي که برايم ساخته بودي گريستم

و تو هرگز ندانستي که زخم هايت ، زخم هاي مکررم بودند

نخ هاي آبي ام تمام شده اند

و گل هاي بقچه چهل تيکه دلم ناتمام مانده اند

بايد بيش از بند آمدن باران بميرم
یادتـــــــــان باشد که
اعتماد المثنی ندارد
خرابش نکنید. گمش نکنید....
پاسخ
سپاس شده توسط: لیلی
#7
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت...
جاودانگی عشق
به آتش نگاهش
اعتماد نکن !
لمس نکن !
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند،
به سرزمینی بی رنگ !
بی بو و ساکت
آری،
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو !
اگر خواستار جاودانگی عشقی
شاعری که اندره مالرو بود
آزاد، جسور، شاد
آن سان که کودکی یتیم در اولین روز مرگ پدرش
گل باران بوسه و سلام و دلداری می‌شود!
در اولین دیدار
با کلام تو این خواب ها را تعبیر شده خواهم یافت!
با گرما و خیال
یا سرما و عشق
پیش کش آن که عطرش ملکه ی همه عطرهاست
یک لبخند
دو تار مو
وسه سلام
این چنین جهان در چشمان کهنه ام تازه می‌شود
در نور باران گور ساده ام
مادرم,دستانش را نوازش میکنم
داستانی دارد دستانش
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
[عکس: vruj95s9f6sbb2frojie.jpg]
حسین پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان كهگيلويه (دهدشت-سوق)در استان کهکيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه ي آيت الله گلپايگاني رفته بود و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگي اش بازگشت . چند ماهي در كسوت روحانيت به مردم خدمت مي كرد تا اينكه زني براي پرسش مساله اي كه برايش پيش آمده بود پيش حسين مي رود . از حسين مي پرسد كه فضله ي موشي داخل روغن محلي كه حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است ، آيا روغن نجس است؟ حسين با وجود اينكه مي دانست روغن نجس است ، ولي اين را هم مي دانست كه حاصل چند ماه تلاش اين زن روستايي ، خرج سه چهار ماه خانواده اش را بايد تامين كند ، به زن گفت نه همان فضله و مقداري از اطراف آنرا در بياورد و بريزد دور ،روغن ديگر مشكلي ندارد . بعد از اين اتفاق بود كه حسين علي رغم فشار هاي اطرافيان ، نتوانست تحمل كند كه در كسوت روحانيت باقي بماند . اين اقدام حسين به طرد وي از خانواده نيز منجر شد . حسين به تهران آمد و در مدرسه ي هنري آناهيتا چهار سال درس خواند و دوره بازيگری و نمايشنامه نويسی را گذراند


پناهی بازيگری را نخست از مجموعه تلويزيونی محله بهداشت آغاز کرد . سپس چند نمايش تلويزيونی با استفاده از نمايشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند



با پخش نمايش دو مرغابی درمه از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نيز در آن بازی می کرد ، خوش درخشيد و با پخش نمايش های تلويزيونی ديگرش ، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت



نمايش های دو مرغابی درمه و يک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود ، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد

در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکی از پرکارترين و خلاق ترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود

به دليل فيزيک کودکانه و شکننده ، نحوه خاص سخن گفتن ، سادگی و خلوصی که از رفتارش می باريد و طنز تلخش بازيگر نقش های خاصی بود . اما حسين پناهی بيشتر شاعربود و اين شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت . نخستين مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد ، اين مجموعه ي شعر تا كنون بيش از شانزده بار تجديد چاپ شد و به شش زبان زنده ي دنيا ترجمه شده است.
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
ما چيستيم ؟!
جز ملکلولهاي فعال ذهن زمين ،
که خاطرات کهکشان هارا
مغشوش ميکند !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
اولين نقطه اي که از مرکز کائنات گريخت
و بر خلاف محورش به چرخش در امد ، سر من بود !
من اولين قابله اي هستم که ناف شيري را بريده است
اولين اواز را من خواندم ، براي زني که در هراس سکوتُ سنگ ُ سکس ه
تنها نارگيل شامم را قاپيد و برد
من اولين کسي هستم که از چشم زني ترسيده است
من ماگدالينم غول تماشا
کاشف دل و فندق و سنگ اتش زنه
سپهر را من ، نيلگون شناختم
چرا که همرنگ هوس هاي نامحدود من بود
خدا ،
کران بي کرانه ي شکوه پرستش من بود
و شيطان ،
اسطوره ي تنهايي انديشه هاي هولناک من
اولين دستي که خوشه ي اولين انگور را چيد
دست من بود
کفش ، ابتکار پر سه هاي من بود
و چتر ،
ابداع بي سامانيهاي من
هندسه شطرنج سکوت من بود
و رنگ
تعبير دلتنگيهايم
من اولين کسي هستم که ،
در دايره صداي پرنده اي بر سگرداني خود
خنديده است
من اولين سياه مست زمينم
هر چرخي که ميبينيد ،
بر محور شراره هاي شور عشق من ميچرخد
اه را من به دريا اموختم
من ماگدالينم !
پوشيده در پوست خرس
و معطر به چربي وال
سرم به بوته ي خشک گوني

مانند است
با اين همه
هزار خورشيد و ماه و زمين را
يکجا در ان ميچرخانم
اولين اشک را من ريختم ،
بر جنازه ي زني
که قوطه در شير و خون
کنار نارگيلي مرده بود !
بي هراس سکوت ُ سنگ ُ سکس ه ... !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,642 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ♥♥ دفتر شعر ♥♥ sadaf 175 16,515 ۲۸-۱۱-۹۹، ۰۵:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: _RaHa_
  دفتر اشعار| فیض کاشانی Ar.chly 1,096 17,296 ۱۸-۰۶-۹۷، ۰۴:۴۳ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
خانوم معلم (۰۴-۰۴-۹۴, ۰۵:۵۵ ب.ظ)، Ar.chly (۱۱-۰۵-۹۴, ۱۲:۲۲ ب.ظ)، dakhtare-darya (۱۳-۰۶-۹۴, ۱۱:۱۷ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان