امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر شعر | هومن شریفی
#1
بیوگرافی ِ من:مجسمه ای که تبرها را بیشتر از تایید ها به رسمیت گرفته به خود خیره می شوم دنبال برچسبی می گردم که اسمم را روی سینه ام سنجاق کرده باشد ....این جهان بی پدر تر از این حرف هاست که مرا به اصالت تفکرم نسبت دهد به خودی ِ خود خیره می شوم :روانشناسی که از امید دادن ِ واهی می ترسد شاعری که به معص...

پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
چشم های تو
...


مرا یاد حرف هایی می اندازد که آنقدر به رویم نیاوردمشان


که آخر ، دنیا حول ِ آنها چرخید ...


حالا ، ژنده پوش از کنار مردمی عبور می کنم


که برای کسی هورا می کشند که دارد


تمام حرف هایی که از من به سرقت برده است را


به دنیا / تحویل می دهد

پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
چه فرقی میکند در آغوش تو به دیگری فکر کنم


یا تو بی آنکه کاری کرده باشم به من مظنون باشی ...


فاصله که رسمیت ِ بودنش را از تایید زبانی ما نمیگیرد ...


فاصله که باشد


اگر تمام موزه های دنیا را هم سرقت کنیم / دگر همدست نخواهیم شد..

پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
فاصله یعنی ....

تولد ِ تو را در فیس بوک تبریک میگویم ...

و خبر ِ مرگ ِ مرا در روزنامۀ فردا میخوانی ....

فاصله یعنی ...

من با سلیقۀ مادرم لباس میخرم

و تو تنها در برق رفتگی های خانه ات ....

شمع روشن میکنی

بیا...

حالا بیا

و

l i k e

بزن ، بی کسی هایم را

که تکه تکه نوشته میشود ....


روی این بیلبورد مجازی ....

فاصله یعنی

امشب ...

به حکم شاعری ...

جای تو ...
قرار است با منتقدانم شام بخورم .......

پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
تمام زمستان ها در خود نویس من / پناه گرفته اند
تا مینویسم / برف می آید روی صفحه آدم برفی جان...
با شال گردن ِ دستبافتت هم هیچ چیز درست نخواهد شد
در دنیای مدرنیته کسی به آدم آهنی ها
هویج تعارف نمی کند

پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
خوابم را درست تنظیم کرده ام
روی بی تفاوتی های تو
تو روزنامه ات را میخوانی / من در خوابم با دیگری تانگو میرقص م...
از خواب که بیدار شوم بی حسابیم
یک - یک به نفع روزمرگی

پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
دنیای عجیبیست


یک نفر دلش را / بگیرد قاه قاه بخندد


به دلقک هایی که از زوری نداری / گریه می کنند


یک نفر / دلش بگیرد و تمام دست ها را هم / از سرش برداری ، سبک نمی شود

.........


تو بمانی و تنهایی ِ ضد گلوله ات / که تا جان داری از جنونت مراقبت می کند


دو راهی ها را در قهوه ات بریزی / فالت را بگیرند


تا بفهمند دل ِ چمدانت از کدام مقصد / پر است


ناقوس شوی در نوتردام های مملو از کرهای مادرزاد


اکران شوی در میان ِ چشم های خواب آلود


و هیچ کشیشی به داد ِ اعترافت نرسد


تو بمانی و خاک گلدانت / در کابوس ِ عوض شدن


.

.

.

به اولین مسافر خانه که رسیدی


کنار ِ شناسنامه ات / هویتت را هم بگذار


دلقک ها / در خواب هایشان بیشتر شبیه خودشان هستند تا بیداری ........

پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
حرامم کن .....

شبیه گلوله ای / که در تپانچه جان داد .........

قبل از آنکه حرفی برای شلیک / داشته باشد...

من به بوی باروت ، بیشتر از عطر ِ فرانسویت احترام میگذارم ...

بی آنکه از حقیقت ... انتظار بروز داشته باشم ........

گرامافون را خاموش کن ... خدا مدت هاست نزدیکی ِ رگ ِ گردن ت

خوابش برده ........

پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
تمام افسانه های دنیا را اشتباه تعریف کرده اند


لالایی که از پس پلک های 5 ساله بر نمی آمد


دست میبردند در عینک مادر بزرگ / در انتهای هر قصه


پینو کیو را / خر تصور کردند ، در شهر بازی های خلق نشده


به آلیس / سرزمینی را چسباندند که از زور دافعه / پای هیچ کس به آن نمی رسید


لیلی پوت / خواب گالیور را هم ندید


چه برسد به نقشه هایی که در آن گنج کار گذاشته باشند


در سیاره ی شازده کوچولو / اصلا تختخواب جا نمی شد


که موریانه ها ی کار گذاشته در آن / از هم آغوشی هایش خبر بیاورند


و هیچ لوبیایی آنقدر سحر آمیز نبود / که خواب غول ها را بپراند


و رابین هود / تنها گور کن پیری بود که در مسیر گاری مالیات شاه / چاله میکند


که هر دست انداز / دو سکه به حساب زمین وا / ریز شود


و شِر وود از خجالت بچه خرگوش های گرسنه بیرون بیاید



.

.

.


تمام افسانه های دنیا را / جا به جا تعریف کرده اند


تا خواب هایمان را جا / به جا کنند


و هیچ کجای شک هایمان / به زندگی نیفتد


مبادا پی ببریم ما همان غول های یائسه ای هستیم


که با باور ِ جک بودن ، از هیچ درختی / بالا نخواهیم کشید


شاید بفهمیم آن روی دنیا را هم


با تماشای ما / مشغول کرده اند

پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
جدایی نادر از سیمین برای من فیلم نبود ...

مادر های نگران را در لیلا حاتمی میدیدم ...

که میفهمیدند کوپن ها برای فرزندش آینده نمی آورند

پدرهای تک بعدی را در پیمان معادی ...

که بر سر هر دو راهی از قدرتش استفاده میکرد ...

کودکی هایم را در ترمه ... که باهوش بود و ساکت .... درد را می فهمید ...

اما آنقدر صلح طلب بود که چیزی به رویش نمی آورد

به مادرش احتیــــــــــــاج داشت اما عاشق پدرش بود ...

و تازه ، چپ های زندگی را از راست تشخیص میداد

و از پدر نیاموخته بود ، سر دوراهی که رسیدی، راه راست ، همیشه راست نیست !

گاهی باید به چپ زد ...

در چشم های ساره بیات ، شوش و راه آهن را واضح میدیدم ...

در شهاب حسینی یک سنتی ِ سرخورده میشدم ...

یک مرد که هنوز پیاز ِ آبگوشتش را با مشت له میکند

یک نفر که تمام دنیا حقش را خورده اند اما دستش به حق کسی نمی رسید

تا ببیند از پس خوردنش بر می آید یا نه

جدایی نادر از سیمین ، تقابل سنت و مدرنیته خواهی در نقطه ای به اسم تقدیر بود

وقتی که یک چالش ، سیاه را به روی سفید می آورد ...

زنی در اعتقادتش آنقدر گم بود که عقلش برای شستن یک پیر مرد

بهانه ی شرعی می خواست ...

پدری آنقدر در پدرش گم بود که از زنش تنها کاست های شجریان به جا مانده بود

دختری آنقدر در فاصله ی پدر و مادر گم شده بود

که نمیدانست برای پیدا شدن باید دست کدام را بگیرد ...

و کارگری ، آنقدر سر خورده بود که کسی باور نمی کرد او هم به قران اعتقاد دارد ......

جدایی نادر از سیمین ... تصویری حقیقی از اجتماعی بود

که در سنت دست و پا میزند مبادا

مدرنیته تمام دلبستگی هایش را انکار کند ....

به این فیلم ، ایستاده احترام میگذارم ...

بابت ظرافتی که در بیان حقیقت های ظریف اجتماع من داشت ...

و دردم آمد...

دردم آمد وقتی فهمیدم

دیدن این فیلم در آمریکا برای بچه های زیر 13 سال ممنوع شده ...

حق دارند ...

حق دارند نخواهند کودکی های آزادی خواهشان مفهوم دو راهی را بفهمند

حق دارند نگذارند فرزندانشان در تختخواب بترسد از آن روی پدر

میخواهند کودکانشان ، کودکی کنند ، نه اینکه شبیه نسل ما

در تنهاییشان به درد های پدر و مادر فکر کنند

حق دارند برای اجتماعشان آزاده تربیت کنند ......

حق دارند ...

هر جای این قصه را نگاه میکنم میبینم

کودکی هایمان نسبت به آنچه حقمان بود ادا نشد

آقای فرهادی

این فیلم ، اسکار ِ نمایش فرهنگ ِ ایرانی در عصر آدمم کوکی ها را گرفته

آن اسکار را هم نگیرد ،اتفاقی نمی افتد

بگذار به پای درد هایمان خودمان بسوزیم ...

آنها تا بخواهند نسل ِ ما را درک کنند باید هزار ترس ِ نابالغ را بگذرانند

سیمین را بیاور همین حوالی ...

ما خوب فهمیده ایم دو راهی ها هیچوقت از عدالت بویی نمی برند .....

ما خوب فهمیده ایم جهان سومی بودن یعنی شب و روزت پر از اتفاق باشد

اتفاقی که محکوم است از یکی ظالم بسازد حتی اگر آزارش به مورچه هم نرسیده

و از یکی مظلوم....

سیمین را بیاور ...

ایران پر از " ترمه " هاییست که ترجیح می دهند مادرشان آزاد باشد

حتی اگر شب کسی برایشان لالایی محبوبشان را نخواند

ایران پر از بچه هاییست که پا در کفش بزرگان کردن ، لذت بچگیشان بود...

پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,624 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ♥♥ دفتر شعر ♥♥ sadaf 175 16,508 ۲۸-۱۱-۹۹، ۰۵:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: _RaHa_
  دفتر اشعار| فیض کاشانی Ar.chly 1,096 17,268 ۱۸-۰۶-۹۷، ۰۴:۴۳ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۲۰-۰۲-۹۵, ۰۸:۵۴ ق.ظ)، Ar.chly (۲۶-۰۴-۹۴, ۰۱:۳۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان