دفــتر شعــر | ساره دستاران

[.RaHa.]

از دستم افتادی

از چشمم که نه

[.RaHa.]

آن‌جا كه ايستاده مي‌خوابم

عميق‌تر از هر خوابي

دلم شانه‌هايت را مي‌خواهد

[.RaHa.]

نمي‌دانم

چرا هر چه روزهايم را مي‌تكانم

چكه مي‌كنند

وقتي از عشق

باراني ناگهاني

يادم مانده

به وقت عصر تابستان

[.RaHa.]

دلتنگي

گاهي چيزي است

مثل ياكريمي

كه لاي پنجره گير افتاده

گاهي

تصوير آخرين خرمالوهاي شاخه‌هاي پاييز است

دلتنگي

گاهي چيزي است

مثل حال و هواي موج‌هايي

كه به صخره مي‌خورند و

از هم مي‌پاشند

شب درياست

كه انتهايش پيدا نيست

[.RaHa.]

اين‌بار

بي هيچ بهانه‌اي بيا

مثل باران

كه در روز آفتابي مي‌بارد

اين‌بار

بي هيچ بهانه‌اي ببار

[.RaHa.]

دي

ماه سردي است

براي به دنيا آمدن

تنها شدن

تنها ماندن

[.RaHa.]

ديوارها را ورق مي‌زني

كه زندگي‌ات شده‌اند

آينه‌ات،‌ دفترت، منظره‌ات

ديوارها همه‌ي زندگي‌ات شده‌اند

با هر خطي كه روي‌شان مي‌كشي

[.RaHa.]

کلمه‌ها بيهوده در رفت و آمدند

نگاهم را كه نمي‌شنوي

[.RaHa.]

شناسنامه‌ام را گم نكرده‌ام


نامم را اما از ياد برده‌ام


از دهان تو


كه نمي‌شنوم

[.RaHa.]

مي‌خواهم الفبا را از ياد ببرم

شايد راه حرف زدن با تو را پيدا كنم