ایران رمان

این تاپیک همونطور که از اسمش پیداست برای دیالوگ های ماندگار رمان ها زده شده ...
1 ـ اینجاا فقط میتونید دیالوگ هایی که توی رمان ها بنظرتون جالب و موندگار هست و بزارید ...
2- دیالوگ هایی هم که انتخاب میکنید دقت کنید که یه وقت کنایه یا توهین به نویسندش نشه
3- حدالامکان هر دیالوگی که گذاشته میشه اسم رمان و لینک رمانش رو هم بذارید که شاید یکی از همون دیالوگ خوشش بیاد و بخواد کل رمان رو بخونه
4 ـ اسپم ممنوع ( مرسی ، قشنگ بود ، خیلی جالب بود و ... )
5 ـ برای تشکر از دکمه سپاس استفاده کنید ...

مثال : « شهاب خطاب به یلدا : یلدا خانوم ، چادر قداست خاصی داره ، کسی چادر سرش میکنه که بهش اعتقاد داشته باشه و همیشه سرش کنه . اگه هر کسی از روی تفنن چادر سرش بکنه و کارهایی که در شان یک خانوم چادری نیس بکنه ، به نظر من به افرادی که با اعتقاد چادر سرشون کردن توهین کرده ! »
رمان همخونه - مریم ریاحی

اسکارلت ، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام.
آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم...!

بر باد رفته | مارگارت میچل



برباد رفته جلد (1/2)

اگر خدا وجود دارد امیدوارم آنقدر بی‌کار نباشد که به گوشت خوک خوردن یا مشروب نوشیدن من گیر بدهد...!

برگرفته از کتاب "بادبادک باز" | خالد حسینی | مترجم: مهدی غبرایی


بادبادک باز

حاج رضا خطاب به شهاب : « هروقت به دنبال صدای دلت رفتی ، غرورت و جا بزار »

رمان همخونه - مریم ریاحی

آرش خطاب به آوین : ای داداش ، کاش دل ادم هم عین دماغ بود وقتی میگرفت فین فین میکردی وا میشد .

رمان نامزد من | امیر خان

آیتان خطاب به آوین : گاهی گریه ی آدما از رو ضعیف بودنشون نیس از زیاد قوی بودنشونه

رمان نامزد من | امیر خان

سیاوش خطاب به پارلا : برای آدم هایی که دنیاشون به اندازه ی آینه ی میز آرایش توی اتاقشون کوچیکه، ترس به بزرگی ون های گشت ارشاده.

پارلا /
anital

آیا مردها خنده آور نیستند؟ وقتی می خواهند برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند با ناشیگری به تو می گویند که یک مغز مردانه داری...!

دشمن عزیز | جین وبستر