امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شیوا فرازمند|دفتر شعر
#1
الهی به امید تو که همه امیدمی




زیر بارانم
بی چتر
تنها بینی سرخم لو میدهد مرا
که باریده ام همراه ابرها
اما
....
تابلوی قشنگی شده ایم
من
باران
جاده
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
پلهای تمام جهان
بنا شده
روی امواج تو
ویلدایی
چشمهات
عمیقترین فصل خوابهای من!
که غرق میشود
افسون زنانهام
در دستهایت که گرگ
گرگ میشود
زوزه میکشد
انگشتانت
میرقص د
روی کلاویههای سیاه
فقط
پشت به خورشید
سایه میشوی
روی پلی که در آغوش کشیده امواجت را
سخت...
سخت....
یادت باشد
پلان آخر
روی سن...
اتاق شعر
...و پنجرهای که رو به دریا باز نمیشود!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
با خیال اینکه
تو
میخندی مرا...!
سوار اسب چوبی
خاطرهها
اگرچه
هیچ بلد نیستم بچگی کنم!
فرقی نمیکند...
وقتی که میخندی
تمام دنیا
در دستهای من جا میشود...
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
آدم خوشبختیام
که از اتوبوسهای سرگردان
آویزان
پا به جهان گذاشتهام
و برای اثبات هویتم
فریاد میکنم
روزگارم را ...
ملاقات ممنوع
حالم را جا آورده
هرچه هست
میلههایی تاب نخورده
که ادراکم را به پیشانی برجها
دستبند زدهاست
توطئه
طناب کلفتیست
که آویزانم میکند..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
قدم
قدم
قدم
جلو که میروم
پرت میشوم
از واژهها
که شکل تو را
کروکی میکشند
شبیه من
اینبار
تو
من..
و رد پاها یی که
به مقصد نمیرسند..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
« هديه »

در آسمان چشمت پر مي كشم دوبا ره
تا نزد توبيايم با يك بغل ستاره
امشب غمي نهفته در زخمه ي سه تارم
تا چون غزل ببارم با قلب پاره پاره
اي غنچه ي شكفته در خلوت دل من
با من ببار نم نم ، بر سوز اين شرا ره
آري! تمام شعرم تقديم قلبت اي عشق!
بي منت و بهانه، « بي هيچ استخاره»
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
هيمالياي احساست

دست نيافتني ست
باز هم

وتو لبريز مي شوي از عشق
وقتي با خودكار محبت
بر سطر سطر باغ
سوناتي از پروانه مي شوي
اگرچه
من ياد گرفته ام
ترا
غزل بشنوم....
اي شعر من!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
« ولگردي»

نشست توي پژو پشت چشم نازك كرد

هواي عاطفه هاي بهاري اش شد سرد
رسيد لحظه ي رفتن به سمت وهم و خيال
و خوب مانده به رويش لقب: زن ولگرد!
خيال كرد ستاره ست و اند زيبايي
و باز يك تنه مانده ست در شب آن مرد
تمام هيبت شب را شكافت با خشمش
نوشت توي نگاهش قصيده اي پر درد
و زد به عمق رگ بي خيالي اش يك شب
نشست توي پژو پشت چشم نازك كرد....!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
« اتفاق»

من و تو
يك اتفاق جديديم

غوطه ور در شاهرگ يك قصه!
و تن پوشي از عشق
عرياني مان را مي خندد
چقدر خسته در انتظار تپش نشسته ايم
من و تو
رختخواب خود را
در بلندترين قله پهن كرده ايم
و در همآ غوشي ابرها
شريك مي باريم
عشق
عشق
ويك شب
از درختي سر در مي آوريم
كه سيب هايش من وتو!
راه را اشتباه نيامده ايم
من و تو
يك اتفاق جديديم!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
« فال»

در كشد درقاب چشمش رد پاي آسمان را

بر حرير آسمانش می كشد رنگين كمان را
فال می خواند برايش كولي خورشيد بر دوش
فال طوفاني ترين عشقي كه لرزانده جهان را
_ « طرح زيباي ستاره در ته فنجان قهوه
آه نقش دختري روييده در قاب زمان را»
فال می خواند دوباره:« نقش یک شيطان ديگر
بي خبر او باز هم تسخير كرده آشيان را»
..........
مرد سيـ ـگاري به دستش ميكشد خود را دوباره
می زند پك لحظه لحظه می كشد قلبي جوان را
..........
_« يك نفر مي آيد اين بار از مسير آسمانها
با حضورش تا كه خاكستر كند آن بي نشان را»
..........
مرد مي خندد دوباره:«فال را باور ندارم»
مي كشد اما به چشمش رد پاي آسمان را!!
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,551 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ♥♥ دفتر شعر ♥♥ sadaf 175 16,436 ۲۸-۱۱-۹۹، ۰۵:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: _RaHa_
  دفتر اشعار| فیض کاشانی Ar.chly 1,096 17,209 ۱۸-۰۶-۹۷، ۰۴:۴۳ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان