امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اشعار شاه نعمت الله ولی (غزلیات)


1263

کرمی کن بیا و خوش بنشین
یک نفس نزد همدمی بنشین

رند مست خوشی به دست آور
جام می نوش با جمی بنشین

در خرابات عشق مستانه
شاد برخیز و بی غمی بنشین

ذوق از زاهدان نخواهی یافت
با چنین طایفه کمی بنشین

با دل ریش پیش درویشی
به تمنای مرهمی بنشین

حاصل عمر ما دمی باشد
دم به دم در بیا دمی بنشین

نعمت الله اگر کسی جوید
پیش رند مکرمی بنشین
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1264

چیست عالم سایه بان شمس دین
این و آن باشد از آن شمس دین

شمس دین را دوست می دارم بجان
می خورم سوگند جان شمس دین

عارفانه با تو می گویم سخن
این معانی از بیان شمس دین

نور دین از شمس دین روشن شده
دادمت اینک نشان شمس دین

مجلس عشقست و ما مست و خراب
باده نوشان عاشقان شمس دین

گر به بیت الله عزیمت می کنی
راهرو با رهروان شمس دین

نعمت الله سید جانان بود
گر چه هست از بندگان شمس دین
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1265

دیگران جانند و جانان شمس دین
این و آن چون بنده ، سلطان شمس دین

هفت هیکل آیتی در شأن اوست
خوش بخوان قرآن و می دان شمس دین

دل بود گنجینهٔ گنج اله
نقد گنج کنج ویران شمس دین

بدر دین از شمس دین روشن شده
نور بخش ماه تابان شمس دین

خوش خراباتی و مستان در حضور
ساقی سرمست رندان شمس دین

چار یارانند امام انس و جان
رهنمای چار یاران شمس دین

علم ما علم بدیعی دیگر است
از معانی و بیان شمس دین

چشم عالم روشن است از نور او
دیده ام روشن به نور شمس دین

شمس دین از نعمت الله می طلب
زان که او دارد نشان شمس دین
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1266

نور چشم مردمست از دیدهٔ عالم نهان
غیر عین او که بیند نور او در انس و جان

گر شود روشن به نور روی او چشم و دلت
نور روی او به عین روی او بینی عیان

در مظاهر مظهری ظاهر شده در چشم ما
دیده بگشا تا ببینی نور او در عین آن

حرف حرف یرلغ عالم چو می خوانم بذوق
در همه منشور می یابم به نام او نشان

یک سر مو در میان ما نمی گنجد حجاب
خوش میانی در کنار و خوش کناری در میان

صدهزار آئینه دارد درنظر آن یار من
لاجرم هر آینه او را نماید آن چنان

خوانده ام علم بدیع عارفان از لوح دل
باز اسرار معانی می کنم با تو بیان

در خرابات فنا جام بقا نوشیده ام
فارغ خوش فارغم خوش فارغ از هر دو جهان

نعمت الله از رسول الله مانده یادگار
کس ندیده سیدی چون سید صاحبقران
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1267

گر گدائی کنی تو از سلطان
پادشاهی کنی چو شاه جهان

گنج عشقش بجو که در دل توست
آن چنان گنج در چنین ویران

نور رویش به چشم ما پیداست
گرچه باشد ز چشم تو پنهان

جان عارف به گرد نقطهٔ دل
همچو پرگار گشته سرگردان

تا گرفتم میان او به کنار
خوش کناری گرفته ام بمیان

جام گیتی نما به دست آور
تا ببینی جمال خویش در آن

فیض از نور نعمت الله جو
گفتهٔ سیدم روان می خوان
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1268

من به او زنده توئی زنده به جان
این چنین زنده نباشد آن چنان

نوش کن آب حیات معرفت
تا چو خضر زنده مانی جاودان

صورت و نقشی که آید در نظر
چو خیال اوست بر چشمش نشان

ساقیم مست است و جام می به دست
در سرابستان جان عاشقان

موج و دریا نزد ما هر دو یکیست
یک حقیقت در ظهور این و آن

جملهٔ اشیاء نشان نام اوست
گرچه او را نیست خود نام و نشان

گفتهٔ سید حیات جان ماست
لاجرم در جان ما باشد روان
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1269

سین انسان گر برافتد از میان

اول و آخر نماند غیر آن


چوی نمانی تو نماند غیر تو

بس بدیع است این معانی را بیان


نوش کن می جام راهم لعل ساز

تا بیابی لذتی از جسم و جان


بگذر از نام و نشان خویشتن

بی نشان شو تا از او یابی نشان


چیست عالم پردهٔ نقش خیال

پرده را بردار می بینش عیان


یار سرمست است ما را در کنار

دست با او در کمر او در میان


نعمت الله عاشق و معشوق ماست

بلکه خود عشق است پیش عاشقان


این چنین پیدا و پنهان آن چنان

بر کنار از ما و با ما در میان


مانشان از بی نشانی یافتیم

بی نشان شو تا بیابی آن نشان


در خرابات مغان مست و خراب

همدم جامیم و فارغ ازجهان


دردمندیم و دوا درد دل است

کشتهٔ عشقیم وحی جاودان


مرغ جان از برج دل پرواز کرد

ساخت بر زلف پریشان آشیان


سر به پای او فکن دستش بگیر

آستینی بر همه عالم فشان


ذوق سرمستی ز سر مستان طلب

نعمت الله را ز خوان عارفان
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1270

مست بودی مست رفتی از جهان
مست باشی مست خیزی جاودان

مست خیزد هر که او سرمست رفت
ور رود مخمور باشد همچنان

هر چه ورزی دان که می ارزی همان
قیمتت باشد به قدر این و آن

من نشان از بی نشانی یافتم
بی نشان شو تا بیابی این نشان

تا میان او گرفتم در کنار
نیست غیری در کنار و در میان

خیز دستی برفشان پائی بکوب
سر فدا کن در سماع عارفان

نعمت الله گر همی خواهی بجو
همچو گنجی در دل صاحبدلان
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1271

اگر ذوق صفا داری طلب کن خدمت رندان
و گر خواهی حضوری خوش در آ در خلوت رندان

تو را از خدمت زاهد به عمری کار نگشاید
هزاران کار بگشاید دمی از خدمت رندان

طلب کن رند سرمستی که تا ذوق خوشی یابی
دمی با جام همدم شو که یابی لذت رندان

خراباتست و مارمست و ساقی جام می بر دست
چه خوشحالی که من دارم مدام از صحبت رندان

مگو در بزم سرمستان حدیث دنیی وعقبی
به آنها کی فرود آید زمام همت رندان

نعیم نعمت رندی مجو از جنت رندان
بیا از نعمت الله جو نعیم نعمت رندان
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


1272

حمد تو بینهایت و لطف تو بیکران
با جمله در حدیث و جمال تو بس عیان

فی الجمله چون منم تو همه کیستی بگو
ور خود توئی بگو که من اکنون شدم نهان

در کعبه و کنشت و خرابات وصل تست
در زهد و در صلاح و در انکار و امتحان

فی الجمله عارفیم به هر صورتی که هست
در دیدن صفات و کمال تو هر زمان

با ما توئی و از تو جدا نیست هیچ چیز
پیوند ما و تو به کرم هست جاودان

نور تو آسمان و زمین را ظهور داد
روشن شد از جمال و کمال تو این جهان

سید به بنده داد و جودی ز جود خود
بنمود آنچه بود به ارباب این و آن
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,659 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,199 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,721 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
15 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۲۶-۰۱-۹۵, ۱۲:۰۲ ب.ظ)، sadaf (۱۸-۰۴-۹۴, ۰۱:۰۱ ق.ظ)، ×دختر بهار× (۱۰-۰۶-۹۴, ۰۶:۰۲ ب.ظ)، adonis (۱۲-۰۴-۹۴, ۰۲:۰۴ ب.ظ)، ~ MoOn ~ (۲۹-۰۴-۹۴, ۰۴:۴۸ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۰-۱۰-۹۴, ۰۲:۱۶ ق.ظ)، Ar.chly (۱۳-۰۴-۹۵, ۰۳:۲۵ ب.ظ)، hannaneh (۲۸-۰۴-۹۴, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، هبوط (۲۷-۰۵-۹۴, ۰۷:۳۸ ب.ظ)، nza3380 (۰۶-۰۸-۹۴, ۰۴:۴۴ ب.ظ)، fatemeh . R (۲۸-۰۴-۹۵, ۰۵:۵۹ ب.ظ)، barooni (۲۴-۱۰-۹۴, ۰۷:۵۶ ب.ظ)، صنم بانو (۰۲-۰۶-۹۶, ۰۸:۵۱ ق.ظ)، دخترشب (۱۵-۰۸-۹۶, ۰۱:۰۷ ق.ظ)، d.ali (۰۴-۰۹-۹۵, ۰۴:۲۴ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان