امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار احمد پروین
طعم خورشید و عطر باران داشت
بوسه هایی که بر لبم می کاشت
چشمهایش روایت شب بود
باغ صد گل و غنچه لب بود
می شد از بوسه های او انگار
کودک جان خسته ام بیدار
سر عشق است و راز شیدایی
چشم آن آفتاب زیبایی
باورم کن ، اگر چه هیچ هستم
هیچم اما ز هیچ بگذشتم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
نفسم توی گیسوانش رفت
نرم و بی باک و مست و بازیگوش
داغ داغ است شرح این بازی
تن من کوره ایست دائم جوش
گل پیراهنش دوباره شکفت
چونکه گرمای خواهش من دید
روح بیغوله کرد توی تنم
لذتی ناب توی آن تن دید
سینه ام بالش خیالش بود
توی آغوش من رها می شد
مثل یک بت عصارۀ آتش
پیش چشمم خود خدا می شد
ناگهان انفجار یک ساعت
زیر و رو کرد شهر رویایم
گریه کردم چرا نمی میرم
ای خدا من چقدر تنهایم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
باز روزی دیگر و دردی دگر
قصه های مرد شبگردی دگر
باز من با غصه ای بی انتها
مانده در تشویش و حیرانی رها
وه ! چه تنها مانده ام من با خودم
ره چه بسیار است از دل تا خودم
هیچکس هرگز نمی فهمد مرا
جمله از بیگانگان تا آشنا
این منم تنهاترین مجروح دل
مانده در طوفان ، کجا شد نوح دل
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
اندوه نهفته دارم ای دوست
صد درد نگفته دارم ای دوست
در هاله ای از سکوت غرقم
در خلوت خوب لوت غرقم
ای دوست همه بهانه از تو
این حیرت جاودانه از تو
من مدعی جنون عشقم
من عاشق سرنگون عشقم
من خانه به دوش ملک مستی
درویشی و کوله بار مستی
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
حال من هم بهتر از حال تو نیست
خانه ام خالی ز جنجال تو نیست
من پریشانم پریشان زاده ام
هی فریب دوست خوردم ساده ام
یک نیستان ناله از نایم چکید
اشک طاول بود از پایم چکید
راه دشواریست تا محراب یار
عشق من تعبیر خوب خواب یار
قصۀ آشفتگی بسیار هست
تیشۀ فرهاد را تکرار هست
کوچۀ تشویش ، بن بست فراق
صبر کفش و طاقت پا گشت طاق
حال من دشوار ، بی حالم بیا
نوبت وصل است ، دنبالم بیا
رشتۀ تسبیح امشب پاره بود
کودک گنگ دعا آواره بود
ساقیا بنشین مرا تعریف کن
ساز دل را کوک یک تصنیف کن
دشت ِ هایم گریه دارم بی حساب
خوب فهمیدی که من هستم خراب
پشت سد غم تمرکز می کنم
جاده مسدود است ترمز می کنم
کاش می شد خنده را جایی خرید
آبرو را مثل رسوایی خرید
قاف از سیمرغ خالی می شود
قاف یک کوه خیالی می شود
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
بوی تردید می دهد دستم
چون می آید به ادعای قنوت
در زبانم نیایشی جاری
مرغ جانم به شاخۀ هپروت
پشت خم کرده ام برای رکوع
سر من می خورد به یک مانع
مانعی مثل من شبیه خودم
یا رحیم ای حکیم یا صانع
جانمازم کلیشه ای شده است
بوی تکرار می دهد اشکم
کار من نیست این عروج بزرگ
توی این ادعا عجب کشکم !
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:

آشتی کن آشنای آسمان
امشب از دیوار بی در خسته ام
کنج یک سلول بی در در بدر
باز کن هر بند بر خود بسته ام
می چکد از آستین اشکی سپید
می زند دستی به پایت اشکی من
ای تو جاری در رگم امشب نوشت
نبض عشقم را برایت اشک من
گفته ای هربار نامت می برم
شعله ای می آید از کنج لبم
ای شکوۀ روزهای بعد از این
من چراغانی ترین شهر شبم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
رقص آتش در دلم افتاده است
شعله ها در محفلم افتاده است
اندکی خوردم ، می نابم گرفت
روی بالشت خدا خوابم گرفت
شعله از من فرصت خواهش کشید
روی چشمم طرح آرامش کشید
آتش از نی بود در جانم فتاد
جوشش می توی عرفانم فتاد
شعله با من رقص هیها می کند
کوک تصنیف مرا وا می کند
شعله می سوزد اگر در من غم است
هر چه بودم سوخت اما نه کم است
من کباب آتش دل می شوم
کیمیای حل مشکل می شوم
لخت آتش می شوم ، عریان آب
می کنم خاکستر خود را کباب
روی قاف عشق ، آتش دیده ام
شهرت سیمرغ را دزدیده ام
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
وقتی آن ماه می زند چشمک
مثل خورشید میشوم...اما
پشت ابر بهانه چون برود
مثل شب می شوم شب یلدا
می رمد از دلم خدا وقتی
آن خدا گونه از سرم برود
مثل مرغی در آسمان اما
شوق پرواز از پرم برود
من به تو ای عزیز محتاجم
احتیاج مرا تو باور کن
گر به دریای خود نمی بری ام
توی ساحل مرا شناور کن
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
هر کجا دانه هست دامی هست
ای کبوتر کمی مواظب باش
خوش خیالی نکن نگو صیاد
از ترحم غذا بریزد کاش
دانه خال یار را دیدم
نه گمانم به دام بود اما
رفتم آنجا ولی اسیر شدم
یک اسارت بزرگ و بی همتا
ای کبوتر در این زمانۀ بد
توی هر سفره دام می بینم
از سبویی که رایگان باشد
جرعه زهری به جام می بینم
هر که گوید سلام دقت کن
پشت این واژه یک طمع دارد
دست مردم اگر دقیق شوی
چنگ مانده که لقمه بردارد
پنج انگشت دستشان یعنی
پنج فروند موشک نفرت
چون بیفتد به سفره ای بینی
که از آن مانده لقمه ای حسرت
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,642 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,180 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,700 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان