ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
عزیزم، ماه من، شب بی تو سخته
نباشی بی تو میمیره ستاره
نباشی هر شبم بی نور میشه
به تاریکی دلم هی بیقراره
فقط با یک نگاهت شاد میشم
به زندون میبرم غم رو دوباره
اگه باشی ،رهایی با تو میشه
دلم با عشق دیگه کم نداره
نگاتو می کشم رو موج دریا
نگامو می برم تا اوج موجا
تنم تا در نگاهت گرم میشه
به ساحل میزنم امواج رویا
لباسی رو به رنگی از شقایق
به تن کن تا که من عاشق بمونم
صدامو در نفس ها عاشقانه
غزل رو در ترانه بخونم
نگاتو میبری تا اوج چشمام
یه عشقی رو که میدی تو به رویام
سفر، بی تو شدن، معنا نداره
شبی بی انتها ، دنیا نداره
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
قدم هامو به بیراهه کشیدی
به موجایی که ساحل رو ندیدن
همش بیهوده می بینه نهایت
سرابی روکه بی مقصد خریدن
شبی تاریک فانوسی شکسته
و دلهایی که رو در رو سرابن
به ساحل میرسن در غربتی سخت
یه عاشق با غمش هر دو خرابن
نگاهم کن عزیزم در طلوعم
افق خالی، سحر غم شد ترانه
نه خورشیدی نه عشقی من ندیدم
همش میرم به نامی بی نشانه
عزیزم تا نباشی غم تو خونم
به خونه با تو بودن آرزومه
نشونه می کنم در قلب تارم
یه مهتابی که ماهت میرسونه
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
یکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
يکي شون دل بسته بود
خيلي دل شکسته بود
گريه مي کرد مثل رود
بي وفايي ديده بود
يکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
يکي ديگه توي شب
مُرده بود از سوز وتب
توي عشق وعاشقي
دلي داد به سادگي
يکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
يکي ديگه شاد ومنگ
خوش بوده مست وملنگ
دنيا بود به کام او
همه ي عشق نام او
يکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
کي ديگه شعر ميگفت
همه از دلبر ميگفت
نبض عشق در دقايق
توي دشت شقايق
يکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
يک ديگه قصه بود
مجنوني دلبسته بود
تا نه رو اونم شنيد
شبي دل پر غصه بود
يکي بود يکي نبود
من ميگم اما چه سود
توي دشت عاشقي
چند عاشق نشسته بود
آدما عاشق نشين
من ميگم خسته ميشين
غم ميشه در دلتون
برسين يا نرسين
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
شوقم کوی تو...
میخواهم بر کویت گذر
هر دم نظر
ای آشنای من
رُخت دنیای من
بودن کنار تو
همه شفای من
توآمدی رُخت نشان
سویت روان
روح و دل من
هستی جانم
ای همدل من
خانه پر از نور تو شد
سور تو شد
در جشن گلها
باز شور تو شد
گل میزنم بر موی تو
من سوی تو
عشق آفرینم
شوقم کوی تو
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
شکایت ز عشق...
به دلم بوده شکایت
در ره عشق حکایت
کاروان رفت و من اینجا
محو آن سوز نگاهت
بی تو افسانه شود عشق
دردوغمنامه شود عشق
رفتی ونمانده بی تو
دلی دیوانه شود عشق
گفتی در ره توبودم
با تمام چشم دیدم
عشق جان منتظر تو
و به هر سوی دویدم
من خسته مانده در شب
پس از آن سوز وهمه تب
به کنار تورسیدم
اما خودْ زتو ندیدم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
تا زنگ آخر نشدیم
درسمونو تموم کنیم
همکلاسی بیا بگو
با خودمونم بد شدیم
سوختن وساختن تا به کی
زود نشناختن تا به کی
فکرامونو هدر ندیم
شادی نداشتن تا به کی
غم باید تا کی بخوریم
باید که کاری بکنیم
با درس های آموختمون
دست به یه کاری بزنیم
یادت میاد شعر فرهاد
یار دبستانی به یاد
تو کوچه ها زمزمه بود
ظلم وستم رفته به باد
باید همیشه یاد باشه
تو ی عمل فریاد باشه
تا دیگه ظلمی نبینیم
همه جا عدل وداد باشه
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
عروسک های بازار
هوس بوده ،خریدار
پشت ویترینای شیک
همه بوده رمانتیک
دلش غم بود وزاری
کرده عشق ،انتظاری
از نگاهی که میگفت:
" خوشکل و زیبایی
جونم با ما میایی"
به خانه شون که بردند
چند روزی دل سپردند
بعد از مدتی کوتاه
از او عشقی بریدند
عروسک باز چه تنهاست
دلش اسیر غمهاست
بعد از مدتی دیگه
دست بچه غریبه
با فشار ی فراون
دستومی شکنه آسون
عروسک دست، شکسته
توی کوچه نسشته
میشه توپه ی فوتبال
همه بوده چه بی حال
عاقبت در خرابه
آرزوهاش سرابه...
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
عشقا شده خیابونی
با یک پیام به مهمونی
پارتی ورسم دوستبازی
آخرشم پشیمونی
عشق ها همه بود الکی
باخندهای دزدکی
موبایل های ویبره شده
حرف های دل یواشکی
آخه بگو چه جوریه
این همه عشق و شوریه؟!!!
با پیامک رازی می شی
این عشق و اون صبوریه؟!!!
عشقا دیگه غریب شدن
اسیر یک فریب شدن
با دل من با دل تو
خیلی دیگه عجیب شدن
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
ماشین های خوب وقشنگ
دخترای از همه رنگ
مونده مسافرا غریب
در خیابون همه دَوَنگ
*
*
صورتی که خوب می بینند
عشقی به دلها می شینند
مجنون های ماشین سوار
لیلی ها رو خام می کنند
*
*
مقصدا که معلوم بوده
هوس به دلها شوم بوده
با نگاه توی آیینه ها
نیتشون حروم بوده
*
*
آی خانومای دربدر
آی آقایون خیره سر
عشقو دیگه عذاب ندین
جون بابا، جون مادر
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
خانوم توی خیابونی
مگه اومدی مهمونی
با صد قلم آرایشت
عروسی وسرگردونی
عروس بازی در خیابون!!!
مثل تشنه در بیابون
دوان ،دوان به هر طرف
بدنبال سرابتون
تا کی میخوای فریب بدی
جاتو به یک رغیب بدی
پاشو برو فکری بکن
بس دیگه عیب بدی
پس بدونید تو خیابون
هر گز ندارید آشیون
با شروع این زندگی
انگشت نمای این اون
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!