امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار شاعران خارجی زبان
#51
ميان سكوت فرو ميميرد
آسمان از ستاره تهي ميشود
چيزي نمانده
تو از خواب برخيزي
پرده پنجره رنگ ببازد
كوچه پر شود از گام و صدا و سايه
چيزي نمانده
سرم را كف دستم بگذارم...

چه بنويسم؟
چيزي نمانده از تو جدا شوم و
دلم پوكه فشنگي گردد
شليك شده ....
بروژ آکرهای
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#52
میخواهم از این خاطره حرف بزنم
حالا ولی خیلی محو است- انگار چیزی نماندهاست-
خوب، سالها پیش بود، اولین سالهای بلوغ.
پوستی، انگار یاسمن
آن روز ماه اوت -ماه اوت بود؟-
هنوز فقط میتوانم چشمها را به خاطر بیاورم:
آبی، فکر میکنم، آبی بودند-
بله، آبی.
یک آبی کبود
(( کنستانتین کاوافی))
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#53
عقاید یک دلقک* هاینریش بُل






با بی صبری و حالتی شدیدا عصبی پشت میله های جایگاه اعتراف کلیسا برای کشیش، درباره ی عشق، ازدواج، مسئولیت و دوست داشتن صحبت می کند.

سرانجام کشیش که شکی در اعتقاد و ایمان وی ندارد می پرسد: " دخترم شما چه کمبودی دارید، چه مسئله ای شما را آزار می دهد؟ "

اما تو توانایی پاسخ دادن به این سوال را نداری. نه تنها از گفتن بلکه حتی از فکر کردن به آنچه من می دانم، ناتوان هستی. کمبود تو یک دلقک است!
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#54
فراموش می کنند که این زندگی نیست.
قانون های دیگری حکم می کند اینجا، سیاه برسفید.
من رقم می زنم عمر یک لحظه را
در ابدیت های کوچکتری تقسیم می شود،
لبریز از گلوله های باز ایستاده در پرواز.
تا ابد دستها، اگر من بگویم، هیچ.
بی میلِ من برگی نمی افتد از درخت،
یا علفی خم نمیشود زیر نقطه ی سُم.


پس، آیا جهانی هست
که سرنوشت خودمختارش در اختیار من باشد؟
که من اسیر کنم یک لحظه را با غل و زنجیر علامت های نوشتاری؟
حضوری به فرمان من به کمال؟


شادی نوشتن
فرصت جاودانه شدن
انتقام از یک دست مرگبار.


ویسلاوا شیمبورکسا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#55
کاش آیینهای بودم
در اتاق زنی زیبا
تا جلوهگر زیباییاش باشم
کاش گل سرخی بودم
در روز والنتاین
تا تقدیم دختری گردم


شیرکو بیکس
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#56
در شهري به دنيا آمدم
که بادهايش از سمت شمال مي وزيد
به اين سبب
لبانم خشک و ترک خوردهَ اند
کمي ببوس مرا

در شهري که به دنيا آمدم
هيچ درخت گردويي نبود
از اينست که
حسرت خنکاي سرزميني را
هميشه به همراه دارم
کمي نوازش کن مرا

احمد عارف شاعر ترک
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#57
هيچکس سرش آنقدر شلوغ نيست
که زمان از دستش در برود و شما را از ياد ببرد
همه چيز برمي گردد به اولويت هاي آن آدم
اگر کسي به هر دليلي تو را يادش رفت
فقط يک دليل دارد
تو جزو اولويت هايش نيستي

پائولو کوئيلو
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#58
بی اعتمادی دری است
خودستایی چفت و بست غرور است
و تهی دستی دیوار است و لولاست
زندانی را که در آن محبوس رآی خویشیم
دلتنگی مان را برای آزادی و دلخواه دیگران بودن
از رخنه هایش تنفس می کنیم

((مارگوت بیگل))
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#59
افسانههای هیمالایایی میگویند
پرندگان سفید زیبایی هستند
که همیشه در پرواز زندگی میکنند
آنها در هوا زاده میشوند.
باید پرواز را
پیش از آنکه سقوط کنند
یاد بگیرند
شاید تو نیز اینگونه به دنیا آمدهای
که زمین زیرپایت مدام خالی میشود
شاید جاذبهی زمین
علیه تو اقامهی دعوی میکند
و احساس میکنی
کسی دیگر هستی.
برای کسی که در دل سقوط زندگی میکند
در آسمانی که زیر آسمان همگان است.
جنیفر سویینی
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#60
گفت: این شعرها، این شعرها
هیچ عشقی در خود ندارند.
اینها شعرهای مردی هستند
که زن و بچهاش را ول میکند
چون نمیگذارند درس بخواند.
اینها شعرهای مردی هستند
که مادرش را میکشد تا ادعای وراثت کند.
این شعرها را مردی نوشته است
مثل افلاطون
که هرگز منظورش را نفهمیدم
ولی همیشه مرا آزار دادهاست.
مردی که ترجیح میدهد با خودش بخوابد
تا با یک زن.
مردی با چشمهایی که چاقوی دودستهاند
با دستهای جیب بر
پوشیده از آب و منطق و گرسنگی
که هیچ عشقی در آنها نیست.
مثل آواز پرندهها نیستند، دل ندارند.
ابلهند مثل برگهای نارون
اگر عاشق هم باشند،
وسعت آسمان آبی را دوست دارند و
هوا و ایدهی برگهای نارون را.
عشق به خود، همیشه پایان است
نه آغاز.
عشق، دوست داشتن آواز چیزیاست
نه دوست داشتن خود آواز یا آوازخواندن.
زن گفت: این شعرها...
مرد گفت: تو زیبایی!
این عشق نیست، حق با او بود.
روبرت برینگهارست
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,751 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,225 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,807 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
35 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۲۷-۰۹-۹۴, ۰۱:۱۰ ق.ظ)، sadaf (۲۷-۰۹-۹۴, ۰۱:۱۴ ق.ظ)، بانوی جنوب (۱۴-۰۹-۹۴, ۰۷:۵۸ ق.ظ)، v.a.y (۱۷-۰۵-۹۴, ۰۲:۳۹ ب.ظ)، ~ MoOn ~ (۱۷-۰۴-۹۴, ۰۴:۲۶ ب.ظ)، .ShahrzaD. (۲۲-۰۴-۹۴, ۱۱:۱۱ ب.ظ)، ملکه برفی (۲۷-۰۹-۹۴, ۰۵:۰۸ ب.ظ)، نويد (۲۷-۰۴-۹۴, ۰۹:۵۵ ب.ظ)، n@st@r@n (۱۸-۰۴-۹۴, ۰۳:۰۷ ب.ظ)، خانوم معلم (۱۷-۰۴-۹۴, ۰۴:۱۱ ب.ظ)، Ar.chly (۲۷-۰۹-۹۴, ۰۱:۴۶ ق.ظ)، Mahdiye (۰۳-۰۵-۹۴, ۱۰:۲۴ ب.ظ)، farnoosh-79 (۱۸-۰۴-۹۴, ۰۳:۰۳ ب.ظ)، ghazaleh (۲۶-۰۶-۹۴, ۰۹:۰۸ ب.ظ)، ♢Toktam♢ (۲۲-۰۴-۹۴, ۱۱:۱۰ ب.ظ)، دختر ایران (۱۰-۰۵-۹۴, ۱۱:۲۴ ق.ظ)، آشوب (۲۰-۰۵-۹۴, ۱۲:۲۹ ب.ظ)، zeinab.r.1999 (۲۵-۰۶-۹۴, ۰۴:۰۸ ب.ظ)، hannaneh (۲۲-۰۴-۹۴, ۱۱:۳۹ ب.ظ)، آیداموسوی (۱۸-۰۶-۹۴, ۰۳:۰۳ ب.ظ)، fatemeh . R (۲۰-۰۴-۹۵, ۰۲:۵۴ ب.ظ)، barooni (۰۶-۰۴-۹۶, ۰۶:۴۱ ب.ظ)، صنم بانو (۲۶-۰۵-۹۶, ۰۴:۰۶ ق.ظ)، شقایق سرخ (۲۸-۰۹-۹۴, ۱۲:۴۹ ق.ظ)، HIDDEN (۰۷-۱۱-۹۵, ۰۷:۲۹ ق.ظ)، d.ali (۰۳-۰۸-۹۶, ۱۱:۳۷ ق.ظ)، Land star (۰۶-۰۵-۹۶, ۰۴:۲۱ ب.ظ)، امید.ج (۰۱-۰۲-۹۶, ۰۱:۵۸ ب.ظ)، taranomi (۰۳-۰۸-۹۶, ۱۱:۱۱ ق.ظ)، "فاطیما79" (۰۶-۰۴-۹۶, ۰۷:۵۳ ب.ظ)، بهار نارنج (۲۳-۰۶-۹۶, ۰۳:۱۸ ب.ظ)، aaliiyi (۰۶-۰۴-۹۶, ۰۶:۵۱ ب.ظ)، Taraneh76 (۰۹-۰۵-۹۶, ۰۳:۰۲ ق.ظ)، Amira (۲۳-۰۲-۹۷, ۱۱:۲۹ ب.ظ)، ♥Aria♥ (۲۷-۱۱-۹۹, ۱۲:۲۴ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان