ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
ميان سكوت فرو ميميرد
آسمان از ستاره تهي ميشود
چيزي نمانده
تو از خواب برخيزي
پرده پنجره رنگ ببازد
كوچه پر شود از گام و صدا و سايه
چيزي نمانده
سرم را كف دستم بگذارم...
چه بنويسم؟
چيزي نمانده از تو جدا شوم و
دلم پوكه فشنگي گردد
شليك شده ....
بروژ آکرهای
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
میخواهم از این خاطره حرف بزنم
حالا ولی خیلی محو است- انگار چیزی نماندهاست-
خوب، سالها پیش بود، اولین سالهای بلوغ.
پوستی، انگار یاسمن
آن روز ماه اوت -ماه اوت بود؟-
هنوز فقط میتوانم چشمها را به خاطر بیاورم:
آبی، فکر میکنم، آبی بودند-
بله، آبی.
یک آبی کبود
(( کنستانتین کاوافی))
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
فراموش می کنند که این زندگی نیست.
قانون های دیگری حکم می کند اینجا، سیاه برسفید.
من رقم می زنم عمر یک لحظه را
در ابدیت های کوچکتری تقسیم می شود،
لبریز از گلوله های باز ایستاده در پرواز.
تا ابد دستها، اگر من بگویم، هیچ.
بی میلِ من برگی نمی افتد از درخت،
یا علفی خم نمیشود زیر نقطه ی سُم.
پس، آیا جهانی هست
که سرنوشت خودمختارش در اختیار من باشد؟
که من اسیر کنم یک لحظه را با غل و زنجیر علامت های نوشتاری؟
حضوری به فرمان من به کمال؟
شادی نوشتن
فرصت جاودانه شدن
انتقام از یک دست مرگبار.
ویسلاوا شیمبورکسا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
کاش آیینهای بودم
در اتاق زنی زیبا
تا جلوهگر زیباییاش باشم
کاش گل سرخی بودم
در روز والنتاین
تا تقدیم دختری گردم
شیرکو بیکس
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
در شهري به دنيا آمدم
که بادهايش از سمت شمال مي وزيد
به اين سبب
لبانم خشک و ترک خوردهَ اند
کمي ببوس مرا
در شهري که به دنيا آمدم
هيچ درخت گردويي نبود
از اينست که
حسرت خنکاي سرزميني را
هميشه به همراه دارم
کمي نوازش کن مرا
احمد عارف شاعر ترک
و دیگر آسمان را نخواهی دید...