امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار شقایق لعلی
#1
آبي خواهم شد
در انتظار بازگشت تو
و پرنده هاي مهاجر
آبي
مثل آسماني كه در آن
پر كشيدي وْ
گم شدي.
آيا مسافر رفته سفر
خانه را
باز خواهم جست؟
و چه كسي مي داند
موطن پرنده هاي مهاجر
زير كدام آسمان پرستاره است؟


"زنده یاد شقایق لعلی"
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
مي روي وْ
باد
زوزه مي كشد
در پشت پاها يت
و من
مي شكنم
در خود
بي صدا!

"زنده یاد شقایق لعلی"
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
قبل از شاعر شدن
مي ميرم
سنت قديمي را
نخواهم شكست.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
در هجوم بي امان خزان
مترسكي
كه پرندگان را
دوست مي داشت.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
آسمان
زير بال هاي تو
زيباست
من
زميني ام
و زمين را دوست ندارم.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
تنهايي ات
بزرگتر از ابعاد اتاق است
و سرنوشم
در ته فنجاني
خلاصه مي شود
كه تو
از خطوط كج و معوج آن
زاده مي شوي.
و تعبير آن
تلخي زهر آگيني بود
كه بر سر من فرود آمد
پاييز بود
آدمك
ميان شعرهايم
جا نمي گرفت
اكنون
من شاعر شدم
و تو
فراموش...
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
به جهنم
كه ديگر دوستم نداري
و آنقدر اين جمله را تكرار مي كنند
كه خودم به جهنم مي روم.
گر مي گيرم وْ
به توفكر مي كنم
و برايم مهم نيست
بدانم
سوژه ترانه هايت چه كساني هستند
مؤدبانه گريه مي كنم
و آرزوهاي زنانه ام
فرزندان نامشروع مي شوند
تا رفتنم
به جهنم را
حتمي كنند.





نه، تو حوصله مرا داري
نه من
حوصله تو را
هيچ بهانه اي وجود نخواهد داشت
كه من
به آغوش تو پرتاب شوم
اسپانيا حذف مي شود
من لبخند مي زنم
انگلستان حذف مي شود
تو لبخند مي زني
حتي ايتاليا هم دليلي نمي شود
براي شنيدن صدايت
و من
حكم تيمِ جدولي را دارم
كه به وقت اضافه
دل خوش كرده است.
صداي سوت پاياني
شنيده مي شود.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
هيچ جاذبه اي
مرا
به سوي تو
هل نمي دهد
حتي
شوق چنگ زدن در موهايت
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
من صد و چهل بار مردم
و هر بار
با بوسه هاي تو
زنده شدم.
و اينك
كه لبان تو نيست
جرأت مردن ندارم
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
من از كدام
روياي تو مي آيم
كه دستانم
اينگونه
بوي تو را مي دهد.
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,636 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,174 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,682 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان