امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار علیرضا قزوه
#51
تو فرشته ی سرگردانی
در سایت های مجازی
تو
بارانی حقیقی
که سر در آورده ای از اینترنت
اگر برق نرود
این خانه را سیل خواهد برد...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#52
ما همه غافلگیر شدیم
صبحی زلزله آمد در آسمان
و بعد همه
پرتاب شدیم به گوشه ای
و از یک جا سردر آوردیم
یکی مثل تو از چت روم
یکی مثل من از همین سایت.
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#53
زمین در مداری خاص می چرخد
و بادها در مداری خاص
انسان روزگار من نمی چرخد
ایستاده
در بی مداری خیابان ها
و دست تکان می دهد
برای فاضلاب ها...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#54
در روزگار مریضی های سختیم
وقتی درخت دیسک گردن دارد و
رود دیسک کمر
حتی نسیم که می گذرد
فشار خونش افتاده است
و توفان
فشار ش مدام بالا می رود
و آسمان
آسم گرفته و سرسام
از دست موج ها...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#55
او ابتدا اجزای کلام را در هم ریخت
بعد سطرها را حذف کرد
و بعد شعرها را
او حالا سبک تازه ای آورده است
او قادر است با پاک کن بنویسد
و با مداد پاک کند
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#56
او اقتدار عجیبی دارد
در جذب واژه ها
و واژه ها همه از او فرمان می برند
به مرگ می گوید گورت را گم کن
به زندگی می گوید بمیر
و هر وقت از تمرد واژه ای عصبانی باشد
زنگ می زند به پلیس صد و ده
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#57
شاعر یک صندلی خواست
یک صفحه سپید کاغذ
بر کاغذ نوشت صندلی
و بر صندلی نوشت کاغذ
و اتفاق تازه ی خود را جشن گرفت.
او امروز می خواهد برعکس
بر صندلی وارونه بنشیند
و عکس بیندازد
بی دوربین...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#58
امروز شاعر ما اتوبوس را
در کیف جیبی اش پنهان کرد
جاده را ایمیل کرد برای دوستش
راننده ی تاکسی
دوباره می گوید :
رسیدیم
پیاده شو پسرم...
خدا به جوانی همه شان رحم کند
انگار شاعرند.
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#59
سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی
نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی
اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است
"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"*
غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش
تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی
دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی
نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی
نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد
دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟
از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!
از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی
به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو
همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی
هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد
دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی
اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی
اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی
دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,551 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,148 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,634 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان