امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار علی باباچاهی
#21




زنِ بار در کلکته هم که باردار بشود عاشق مرد لکنته ای شده یا نشده

اتفاقی ست که افتاده!

در بارانداز مردی که مست کرده فقط مست کرده در بارانداز

شتری که مادرش دو قلو زائید گفت من باید باز هم بار ببرم وَ خار قورت بدهم

بچه ی لُختی که از بیمارستان دزدیدند

پدرش هفت کفنِ پوسیده را بوسیده بود و گذاشته بود به حرّاج

اسم یکی از بچه های همسایه ی دست چپی ما ژوزف بود

از دیوار راست که بالا رفت

گنجشک ها داس به داس چکش به چکش متفرق شدند در بارانداز

- با بیضه ی روباهِ ماده چه کار داری دختر؟ گفت:

نمی شمرند اوّل می بُرند بعد با چرتکه یکجا حساب می کنند!

بچه های القاعده قاعدتاً اوّل خیلی بچه ماه بچه ماهی بوده اند

آب دماغ شان را قطعاً تمیز نمی کرده اند با پرچم های از رنگ و رو نرفته

از- رو نمی روند

یازده سپتامبر هنوز روی جوجه هایش خوابیده بود

من ندیده – نشنیده عاشقِ آن دو قلوها شده بودم

آدمِ عاشق نه ماسک می زند برای چیدن گل های شیمیایی شده

نه ضد عفونی می کند دست هایش را که جراحتی عمیق برداشته

مادری که بچه ندارد در آب جوش می خیسانَد بچه ای که ندارد

تا بر رؤیاهای فنر- فنری خنثی کند از تَه و تو نارنجک های اگر – مگری را

بچه شدن کار آسانی ست

مخصوصاً که زلیخا واری در لبنان دوقلو -دوقلو زائیده باشد

آه ! دوازده دوازده سپتامبر!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#22




با چشم غول هم که به دنیا نگاه کنی

نه عنکبوت ها از تعصب شان دست می کشند

نه عقرب ومار از ارث و میراث پدری شان

وشتر مست رها نمی کند گیاهی که دیوانه اش کرده

قطار چه بر دیوار سفید سوت بکشد چه در گوش گرگ بیابان

زنِ هندی که متعلق به خال قرمز وسط پیشانی اش بود گفت به من گفت :

گفت در قطار اسب اسفندیار هم پس نگرفت رم کردنش را

و ازتجریش تا تاج محل اخمِ سگی هم به پسران آدم و حوّا نگذاشت زن هندی:

- «سنگ» و «سار» بشوم بهتر است یا؟

آدم عاشق فقط درکشمیر از سورتمه پیاده می شود گفت به من گفت.

وکیلم که این دو آدم برفی را که مرتکب عقدِ عمد نشده اند به عقلِ مدام در بیاورم؟

لیلی تخته گاز را گاز گرفت رفت که از در برود در رفت

مثانه ی مجنون از سوت قطار پر شده بود

عاشقی که کنار ریل های خجالتی از فرطِ فراق به سپیده دم تجاوز کند

دُم یا بویش را باید در آبِ آهک و زرنیخ بخوابانند

امّا در «عفونامه» ی حکیم متواری فصل یکم آمده:

در دنیای مجازی عِند الطلوع بیرون پریدنِ هر فعلی از سوراخِ جیب جایز است

در فصلِ دویم: عاشق سابق

آب در هاون می کوبد

رودخانه طغیان می کند

و عروس فراری به خانه بر می گردد وَ زنِ هندی؟

واگنی به هندوستان می رود به خال وسط پیشانی

واگن دیگر به گورستان پرلاشز به سه قطره ی خون

و این وسط پیاله روی می کنیم ما تا اینکه تا

در برج ایفل سرم به دوار افتاد و از قطار به زیر افتاد زن هندی ؟

از فرط اینکه مست نبودم وَ مستِ مست نبودم

با شیخ الرئیس در پاریس سراغ خانه ی کدخدا را گرفتم

گلنار

گوشه ی روسریِ ترکمنی اش را می جوید

هدهد کی از شانه ی به سرش دست برداشته

رفتم که از دستگیره های قطار کسی را به جای خودم حلق آویز کنم

الیزا در آینه بود آراگون در مستراح

زن هندی برای خودش زن هندی ست

من عاشق ریش پرفسوری خودم هستم

پدرم که از تو در آمد پدرم گفت هر چه نمی کشیم از تنهایی ست

کافی ست «سی – مرغِ» منطق الطیر را هم به رسمیت نشناسیم.
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
قسم 1
به مار ماده ی بی آزاری قسم
به فرض اینکه دور دست و گردن من
و با نیلوفری رقابت دارد که دور عصب هایم پیچیده
این آینه ی رو به رو قیافه ات را کمی تغییر قیافه داده
وگرنه این نیلوفر ظاهرا بر خلاف تو / از غلاف تو بیرون خزیده
به هم نریز لطفا فکر و خیال شطرنجی را که بر مسیر از هر کجای تو چیده ام
پس / هزار بار به تو ای ماری قسم
که کاری سخت دست منداده ای
که خیلی هم ساده است
اول / خوب خفه ام کن !
بعد خرسی را صدا بزن که بو بکشد
اسامی خاصی که زیر پوست من با موهایی کوتاه یا بلند
پیش از آنکه بمیرند / پا گذاشته اند به فرار
کره ی روی میز را هر چه زودتر / به موزه اگر بفرستی / متشکرم
دنیا را صرفا برای تو گفتم که از نو آغاز بشود
یا که نه آن را فقط برای تو با پاکت سیمانی تعمیر کنیم
با سه چار کارگر افغانی
آن طرف اما جسدی تازه روی دست کلاغی مانده
که قارقار هم هنوز بلد نیست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
قسم 2
به شب قسم
که قلاده را شب ها تو به گردن سگ هاری فقط
که فکر می کنی : نکند ؟
ماری اما به رختخواب من می اندزی
پنج و پنج دقیقه / دقیقا
از خوابی انصافا خیلی عمیق / من
به جای تو حتی بلند بلند می پرم از جا
مرا ببوس
برای آخرین بار اتوبوسی که فقط آدم های تقریبا زشت را
به بهشت اول صبح خدا هم که نمی برد / اما
تا موی سر مرا در آسیاب سفید نکند
له نمی شود چرا سر این عین سگ هار
پس
رختخواب مرا منستانه بنداز / که از فرط هر چه / زود بمیرم
که این مار لعنتی
گوشه - کنار میز کار مرا هم / نه اینکه بلد نیست
فعلا که در رختخواب من افتاده است
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
قسم 3
به عاشق تو نبودم اگر قسم !
-دروغ ؟
بلد نیستم جسدم را به جز کنار راه رفتن در کنار تو
در کجای هم اکنون این همه هیچ / دفن کنم
هیچ / بلد نیستم
ها ؟
چه کسی فرمود از کلاغی بپرس که در کتاب مقدس
بیل که نه
به دست هابیل اما چیزی یاد داد که
باز بلد نیستم
قصه ی تدفین این جسد
چه بد
کنار راه رفتن در کنار تو چه خوب ادامه داد
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26

گرهی افتاده در کارت انگار / که یکی دوبار دیگر در غروب
آب داغی ریخته باشی بر تن و بدن گربه ای سیاه
و گریخته باشی از چشم دور و بری هایت که ناگاهان همگی سم دارند
و سه کوتوله ی تقریبا قد بلند از چار طرف نقشه ی قتل متن و مؤلفی که تویی با / یا که بدون سر
و می کشند ناز غاز و کلاغت را تا لب گودالی که
به رؤیای خودشان
حفر کرده اند خیلی درست گور تو را هم در گوشه ای از آن
که خر بخندید و [ پشت صحنه ] شد از قهقهه سست .
و این خطوط کوفی کف دست تو در همه حال
به دخترکی که در بنگال ختم می شود که تو را خیلی
دوست دارد کمی از دورتر از چشم هایش
بایستد / و تماشا کند فقط
گ های سه گانه ای را که به اسم و رسم تو حمله ورند.
نه می درد یقه ی پیرهنش را / و نا با هر چه می کوبد بر فرق سرش
از ترس اینکه بگویند شیشه ی روغن بادان ریخته
نه خنده سر می دهد آنقدر که : از تیمارستان گریخته .
- فالت حقیقتا فاله
گردوی پوک را به هنداونه هایی که زیر بغلت کاشته اند / می کارند
و ترجیح می دهی آخر شب در آینه ی دستشویی دق کنی / اصلا !
و به تختخوابی مخصوص در تیمارستان برگردی که عاشقان خیلی انگشت نما را
- برکه نمی گردم!
و به سگ های هار / زهر مار هم که نمی دهی / البته که نه !
سکوت "او" قطعا دیوانه ات می کند اما / نمی کند اما
بر می گردی به خانه که مادرت فقط شانه می کند موهای خاکستری ات را
- خاک بر سرم را ؟
و مرهم می گذارد " او " چه طور ؟ / به زخم زبان و جای دندان سگ هایی که
استخوان های تو را هم / چرا که نلیسند ؟
" بعد از این دست " من و گردن ماری که فراری می دهد سگ های هار را هم
شیشه ی الکلی آماده می کنی
و ساده می کنی کار و بار مارگیرهای جنوبی را
از رود نیل هم گه نگذری
برمی آیی از پس عزراییل
این فیلم خیلی دیدنیه !
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
و از اینجا به بعد بود که انگشت نما شدی به جرقه زدن
لخت و عور آتشی که محاصره ات کرده بود
دیوانه ی مادرزادی بودی که در تنه ی نخلی دراز
دراز به دراز قد کشیده بودی :
- سنش بزن / نمی رسه !
بنگش بزن / نمی رسه !
بعد میکروفن های قد کشیده و روزنامه های کودن قد کوتاه
تو را هو کردند
و خروس های اخته - سگ های به چه معنا / تیز
با قدقد از هر چه طور و عو عو از هر چرا
تو را / و نه یک بار
بیا برویم از این ولایت / برویم ؟
و تو سر از پرانتزی در آوردی که غفط یک تختخواب فلزی
و داشت اسباب بزرگی را برای تو در اتاق عمل
و دور از چشم اهل نظر آماده / و می کرد تیز چاقوی جراحی را
با شوک از سر گرفته تا نوک پا را
تکیه به جای مجانین ؟
سنگش بزن / نمی رسه
بنگش بزن / نمی رسه !
- اره ؟
فقط چند سانت
تا مچ پای تو را اگر چه کمی کوتاه
کاری کنیم تاکوتوله های از هر طرف
برای تو کف بزنند
- قد کشیدن بیجا چرا ؟
اما پشت سر این مرده های از همه جور / از همه ناجورتر
حرفی اگر
و سرتان را هم بهسنگی نمی زدید که خطوطی عجیب بر آن حک شده ست
قطعا / نه که او زنده به گور
نه گور تو را / دراز به دراز به اسم او می کردند
و نه اینکه شما / یکجا آنقدر قد می کشیدید
که سرتان را به سنگی بزنید / که بی شک
خطوطی عجیب بر آن حک شده ست
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28

اسلحه ور رفتن هم بی فایده ست / وقتی که تو نباشی
و کشیدن ماشه / تیز کردن چاقو
بریدن با سیم گلوی گروگان کم سن و سالی که
ترس را هم خوب تلفظ نمی کند
در ته چشمان خون گرفته ی من / واقعا ؟
سرقت اموال پیرزنی که تصادفا اسم تو را بر خودش
و آسمان را هم طاقباز گذاشته
که در روز روشن / وقتی که تو نباشی مخصوصا
تهوع آور است جنایت
بر هر سنگی که سقوط کنم
به کوه بزنم که بخشی از دریا آتش بگیرد هم / بی تو
نارنجکی به خودم ببندم و / بی فایده ست
تهمت اینکهنیمی از کره ی جغرافیای روی میز را شخصا
و منفجر کرده ام بقیه ی مین هایی که شب های آبادان را فقط
به جهنمی از بهشت بدل می کند
بی فایده ست بی تو
وقتی که نباشی تو / جهنم هم بی فایده است
هیچ ندارم دل و دماغ اینکه شما را به انفرادی با رؤیاهای شاقه
و محکوم کنم دزد به کاهدانی که شعرهای مرا
به سه مالخر همین دور و بر فروخته اند
و یا چارپایه را از زیر پای فرقی که نمی کند پس بزنم
تا طناب دار ./ شیرین تر از زهرمار
با گلوی هر که / و از هر کجا
کاری کند / دیگه چه کاری ؟
تیر خلاص ؟
یا آخرین گره ای که جمع و جور کند هوش و حواس
آدم اعدامی را
این صحنه های خنده آور البته که با تو
بی تو که بی فایده ست
با دست بسته بی فایده ست اگر که باز / بی تو
تکیه به جای بزرگان بزنم که آخر کار فقط تکیه به دیوار می زنند
و سلول هایشان را هم که به رایگان به این و آن
خب دیگه شلیک می کنید / یا بپرم از خواب ؟
تختخواب زندان هم گنجایش خواب های زیادی دارد
مردن بی تو / و خوردن یک قاچ خربزه حتی بی فایده ست
قول داده ایم / قبول ؟
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
مامور شهرداری از اینکه خودش را گره نزده به چوبه ی دار
کمی شرمسار بود
- چرا نزند ؟
- پس بزند ؟
بیخ گوش عین موش کوری که کنار خیابان
پهن کرده بود بساطش را
گفتم : بکش - برو / نه اینتکه خجالت
کشید / و با راه رفت
و من به جای - برای او بودن اینکه بیفتم
افتادم در ته چاهی که فقط برای خودم
کندم سرم را گذاشتم کف دستم که فهمیدم بدون عاشق بودن هم
شاعر 24 عیاری هستم
تو می تونی دیگه با اسب آبی به دریاچه ی قو هم بروی
کنسرت های بدون من اگرچه برای تو طعم خزه های دریا را دارند
نقشه ای هم برای سالن رقص ی کشیده ام که نپرس !
تا تو فقط روی صحنه برقص ی
و من فقط - فقط برای تو کف بزنم
اما با فکر خرت و پرت های به جا مانده از آن دستفروش اول صبح چه کنم
که مرا میپیچاند در گردبادی که اسم روزمره اش
سه چار قطره اشک ناقابل است
و برای او که از قضا عصای سفیدش را جا نگذاشته
و اول شب / برای او چه فرق می کند ؟
به خانه پا گذاشته / چه قدر باید گریه نکنم ؟
چه اتفاق های سفید و سیاهی که سططح شهر را می پوشانند از شبیه پوست پلنگ
تا ما ادای عاشق هایی در بیاوریم که درخت چنار را بر طناب دار
و ترجیح می دهند ناظر اتفاق های نیفتاده ای باشند که هر روز صبح
اتفاقا بر صحنه حاضرند
دستفروشان میخکوب شده بر کناره ی دیوار
گرد فروشان چرا پا به فرار
نوار فروشانی که بوی خلاف و خیارشور می دهند
و شاخ نبات هایی که در کار خیر استخاره چرا ؟
خیابان ماند و من ماندم
رد شدم از چشم کور دستفروشی که مرا می پیچاند هنوز هم در گردبادی
که در گلویم گیر کرده
و رسیدم به تو که می خواهی با مرگ موش از هوش بروی در عزای برای من
- حتما !
تو را سر راه پیدا نکرده ام که بفروشمت به یه دونه انار / دو دونه انار
ای پسرک بومی !
تو پسر مادرم بودی ای کاش که یواش یواش می بردمت به خانه
و شانه می کردم موهای نه دیگر جوگندمی ات را
فلفل نبین چه ریزه
من در نقش چار دختر رعنا با دو دست خودم در چار گوشه ی تابوتت مخفی می شوم
و به هیچ عنکبوتی اجازه نمی دم که / خانم ! اجازه ؟
قبرهای دو طبقه هم که رو به بهشت باز می شوند
راوی بعد از سکوت :
راستی این شاعران چند شقه چه طور از تیمارستان ها / و دکه های قصابی
سر در می آورند
اما از فکرخای پخش و پلا شده شان / اصلا
پس عجیب نیست که من
در یک دقیقه / نه اینکه دقیقا
هم با چند دانه انار سنگسارت کنم
و هم نثارت کنم شیر مادرم را
که ای کاش دختر مادرم بودی که
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
مخزني از / «من»ي از فولاد آتش گرفته

اول/ استخوان‌هاي مرا ريز ريز كرده

بعد / هلاك شدم از تشنگي!

مي چسبد آواز قمر ملوك / تا از آن سرِ چشمه بنوشم آب

فواره نمي‌زند در اتاق من بطري‌هايي كه زيرشان را روشن كرده ام

با قالب يخي از دوزخ

التماس نكن! از تا بوتم پايم را بيرون نمي‌گذارم تا از تشنگي

هلاك نشوم

چشمانم را بگذار كنارِ در بروم به تاريكيِ از نو عادت كنم از نو

بازي بازي قمار باز قهاري شدم

باختم از نو / يكي در ميان ستاره‌هاي هفت آسمان را

ماه نمي‌تابد از نو / با سگِ بي عوعو چه كنم؟

دو گرگ هار را مهار كرده ام كه بند كفش‌هاي مرا اگر كه نبندد هم

از برهوت بالا بروم/ التماس نكن!

با تشنگي از عصاره‌ي علفي برمي گردم كه طعم د’مِ مار‌مي دهد

من قطعه قطعه شوم وَ اسم افق را بگذارند مرتع سرسبز؟

گهواره ام را تكان ‌مي‌دهند و گورم را هم زمان نشان‌مي دهند

به زني كه هنوز دندان عقل در نياوره

و در زباله‌هاي‌هاي‌هاي به دنبال گوهري‌مي گردد

در صدفي كه: هلاك شدم از تشنگي

دريا را كه نمي‌شود از تو تزريق كرد در رگ‌هاي دست چپم.

خالي و پر‌مي شود اين ساحل از موج‌هاي ناطلبيده كه

سر به هوا‌مي كند آدم پا به لب گور را

سفت و سخت ببنديد بند كفش‌هاي مرا

من نمي‌خورم از گول طول و عرض اين همه وجد و همهمه را

وين همه را خط‌مي زنم ازفعلاتن بالا‌مي روم از مفتعلن فع

وز برهوتي كه ربطي به ملكوت ندارد

عاق گوش خر خرگوشي هم نمي‌شوم

با قولي كه ‌مي دهم از روي همين صندلي برقي

وين سند سنگي را با چكش و ميخ / امضا‌مي كنم
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,570 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,151 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,635 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان