امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار|قاسم حسن نژاد
طغیان اندوه

بدیدار دوستی رفته بودم
گل و پرنیان
و شاخه ی تشنه ی زیتون
ورای اینهمه اندوه شادمانش یافتم
با خود عهد کردم
شادیها را آشکار
و غمها را پنهان کنم
مگر آنکه طغیان اندوه در میان باشد
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
عاطفه ی حیوانی
شب ؛ هنگامیکه همه خوابیده اند
آرام آرام به جستجوی تلخ در آبادی می نشیند
خانه های بدون حصار؛گشایش اولین امید
وارسی دقیق ـ
سرانجام قاپیدن مرغی از لانه
فردا صبح ؛ پرهای سفید ؛ واندوه زن
اما در خانه ی روباه دیشب جشنی بر پا بود
پدری مهربان و زحمتکش
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
غم انگیز

مردی روی صندلی غمگین نشسته ؛ آرام و بی صدا
بیرون سکوت زردی در رقص سبز
شاخه های درختان در حرکتی آرام
او به چه می اندیشد؟
شاید به روز هائی که اندوهگنانه پشت سر هم خواهند آمد
روز هائی که ثمری در پیله ندارند
بسیار غم انگیز
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
فریاد

دوباره رودی برانگیخته شدم
تا دلبر شعری در من طلوع کرد
داستانی آبدار وجذاب است
وقتی گوهر ناب کلمات در کنار هم می نشینند
و ترا به سرزمین رویاها می برند
داستان مقاومت صبور مظلومی که از شدت درد به خود می پیچد
سر گذشت برگ زردی در پاییز عمر
و آفتابی کهنه در فراسوی غروب
اینها مضمون توانمند آبی هستند که در شعرم می نشینند
و مرا زنده می کنند
تا فریادی شفاف باشم در خشکستان بهار
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
قلب سبز

خود را شکستن
تا ریشه های باغ را کاویدن
خود را جستجو کردن
در فراخنای روشنائی
و این چنین می آید نسیم کوی دوست
با ریشه های عمیق
در عمق قلب سبز می نشیند
تا دمی ترا از اندوه برهاند
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
لبخند مرگ

کوچه ی آسفالت تازه تابستان
پیرمرد و پیر زن آرام آرام در شمیم راه
هوا آفتابی ؛ صاف و گرم
عصای پیر مرد به نشانه ی احوالپرسی موج هوا را می شکند
پیر مرد جلوتر و پیر زن عقب تر در شربت قدم زدن می ریزند
چند ماشین در دو طرف کوچه ترانه ی توقف می خوانند
پیر مرد دوست عجله است
صبح اما رام و آرام از کوچه ی لبخند مرگ عبور می کند
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
مرگ یا زندگی

روزها همینگونه پر ملال یکی پس از دیگری عبور می کنند
در تنوعی کمرنگ و سالخورده
ما روزبروز پیرتر و پیرتر می شویم
شاخه و برگمان بتدریج فرو می ریزد
ومانند همین درخت لخت که روبروی ما ایستاده است
تنها به بهاری دیگر می اندیشیم
فارغ از آنکه بهاری دیگر؛ همدیگر را تجربه خواهیم کرد یا نه
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
مرد کر و لال

مرد کر و لال می آید ـ اندکی بیرون قهوه خانه روی چهار پایه زندگی می نشیند
قهوه چی مرد میان سال لاغری است
استکان های وارونه با نعلبکی – سماور نفتی با دودکش – رادیو قدیمی –
مقداری بسته های سیـ ـگار – جعبه های نوشابه – یخچال- یک کارتون بیسکویت-
یک کارتون کلوچه
روی چهار پایه و تخت بیرون عده ای با هم صحبت می کنند
مرد کرو لال با ایما و اشاره با قهوه چی صحبت می کند
خط کش چوبی را که بیرون پیدا کرده به پسر قهوه چی می دهد
تا با کسی صحبت نکند ؛ هیچکس با او کاری ندارد
اگر همه کر و لال بودند می فهمیدند مرد کر و لال زندگی را چگونه می بیند
همه غرق در کلماتی هستند که از دهان ها بیرون می ریزد
کلماتی که مجانی در دهان شکل می گیرند و مجانی ادا می شوند
مرد کر و لال خیلی چیز ها را درک نمی کند
همان گونه که خوشه ی گندم آویزان از زیر آینه بالای دستشوئی را
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
مسیر گل ها

اگر پیام امروز را می خواهی
از کوچه ها عبور کن
ودلت را در باغچه برویان
دانش سبز باغ بتو پیام خواهد داد
خود را در کسوت خیابان جستجو کن
وقتی که از میان انبوه مردم عبور می کنی
من اما ترا در لباس دربدری دیده ام
خوشنود باش که آن روزها سپری شد
و سرانجام در مسیر گلها قرار گرفتی
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
میز ریاست

گمانش برده بود که جائی دست و پا کرده است
خیلی وقتها چنین انتظاری می کشید
اما وقتی دقت می کردی ؛ سراب ستاره می درخشید
گاهگاهی یکی دیگر را هم بفکر خود دعوت می کرد
یکی دیگرـ
که فارغ البا ل بود و
دلش در کمند خورشید و در انتظار آسمان می تپید
برای خود میزی و چند صندلی جور کرده بود
هیچکس بر موقعیت او غبطه نمی خورد
تنها خودش بود که بر میز های ریاست غبطه می خورد
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,854 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,266 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,900 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 9 مهمان