۲۳-۰۳-۹۴، ۰۸:۱۶ ب.ظ
شعر
فرمان ستاره ی قلم را بدست می گیرم تا شعری سبز بسرایم
اما چیزی در ذهنم نمی روید
انتظار آبی آسمان را پاس می دارم
در صف زیبای شاعران آب و خاک
جنگل آفتاب را به گواهی می گیرم
شبها طراوت بلند ماه را
می دانم لحظاتی قطار شعر بسراغم خواهد آمد
آنگاه که معتقدم در همه چیز شعر جاری است :
یک صندلی ؛ قندان ؛ درخت ؛ آسمان و ............
فرمان ستاره ی قلم را بدست می گیرم تا شعری سبز بسرایم
اما چیزی در ذهنم نمی روید
انتظار آبی آسمان را پاس می دارم
در صف زیبای شاعران آب و خاک
جنگل آفتاب را به گواهی می گیرم
شبها طراوت بلند ماه را
می دانم لحظاتی قطار شعر بسراغم خواهد آمد
آنگاه که معتقدم در همه چیز شعر جاری است :
یک صندلی ؛ قندان ؛ درخت ؛ آسمان و ............
و دیگر آسمان را نخواهی دید...