امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار | پونه ندایی
#51
شمع مرده

پشت اين نقاب خنده ، ديگري ست
شمع مرده اي
که گل نکرده آتش سرش
پشت اين نقاب شاد
مطيع دربند
دو چشم سرد خفته است
که از دريچه ها
تو را صدا نمي کند
پشت اين نقاب صورتي
آدمي مرده است
و هيچ کس نديده است
يا شکسته است
و راه گوش ها بسته بوده است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#52
مي خواهم بنويسم

سر به شيشه مي چسبانم
دفتر دور
قلم زير ميز
دستهايم آويزان
مي خواهم بنويسم
فقط همين
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#53
چهار گمنام

آن ها چهار نفر بودند
چهار بدن
چهار لباس سربازي
چهار چفيه
چهار پلاک فلزي
چهار قلب
چهار جا
حالا بازگشته اند
بي بدن
بي لباس
بي چفيه
بي پلاک
بي قلب
بي جان
با تکه اي استخوان
چه قدر واژه ها بي رحمند
چه قدر قلم ها کوتاهند
شما بگوييد
اين شعر را چگونه مي توان تمام کرد ؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#54
آگهي

بدين وسيله به آگاهي مي رسانم
مرجان گم شده است
او چهره اي دارد به کشيدگي اندوه
و شم هايي به رنگ باران
پيراهنش از جنس درياست
و بلندايش به استقامت روزهاي تابستان مي رسد
از يابنده درخواست مي کنم
او را به شعرهاي من بياورد
اگر نيامد
به او بگويد
تابلو را تمام کند
چهره ي مرا هنوز نقاشي نکرده
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#55
امکان

او عظمت انسان را
خم کرد
در جوي
و انگشتانش را ميان زباله ها فروبرد
تا امکان زندگي بيابد
اما سرعت ماشين از حواس او بيشتر بود
امکان مرگ از امکان زندگي بيشتر است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#56
اين درخت

اردي بهشت رفت
توت ها به زمين ريخت
اما درخت اين دفترچه
هنوز شکوفه نکرده است
چه قدر منتظر باشم
تا واژه ها
خود به سراغ شاخه ها بيايند ؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#57
پنهاني

ديشب پنجره را بستم
دفتر را باز کردم
قلم روي سينه اش گذاشتم
خيالم را از دودکش خانه
پنهاني فرستادم
به آسمان پولک و نقره
تا شعري برايم بياورد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#58
...

مي خواهم بنويسم
تنها به اندازه ي سطري
که از نگاه تو آغاز مي شود
و تا زمين تمام
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#59
باز عشق،


باز پنجره،


باز انتظار...


یاسها را برای تو می چینم.


روی شعری که برای تو گفته ام.


شعر بوی یاس می گیرد،


اما که ببوید؟


که بخواند؟


(پونه ندایی)
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#60
دوستت دارم راجور دیگری بنویس .

این صراحت بی جان حال مرا به هم می زند .

(پونه ندایی)
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,671 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,209 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,747 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان