امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار | پونه ندایی
#31
ريسمان

سايه هاي واژگون قوم هايت
بر سينه ي دريچه مي لغزد
و درد که شباهنگام
در فلبم پيچيده بود
ريسماني مي شود تا با آن
خود را از چشمانت بياويزم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
باغ بي احساس

هر قدر به پنجره نگاه مي کنم
طرح درخت کمرنگ مي شود
و طرح بازوان گشوده اش
و طرح گلهاي گنجشک بر شانه ا ش
همه در غروب نگاهم رنگ مي بازد
و خطوط چشمانم اگر بماند
يادبود جستجوي چراغ است
به درگاه باغ بي احساس
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#33
گلهاي آبي

بازهم از آستانه گذشتي
و نگاهم به تعداد قدم هايت تکرار شد
وقتي به چشمانم بازگشتم
گوچه دراز شده بود
و من بر درگاه چسبيده بودم
گلهاي آبي
از چادرم پرواز کرده بودند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#34
باور زندگي

گل مي کاري
آب توي حلقش مي ريزي
آفتاب بر صورتش مي پاشي
انگشتانت را در طرح نوازش ي دورش مي پيچي
و با صدايت
پرندگان آواز را بر پيشاني اش پرواز مي دهي
قلب گل از باور زندگي رنگ مي گيرد
گلدان را توي ايوان مي گذاري
و باد
رنگ گل را مي برد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#35
آه

روزهايي که خنجر ريز رفت
از غلاف تهي چه مي توان کشيد
جز آه خفيفي نيم سوز
که در پشت لب هاي بسته فرو بنشيند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#36
نگاه شيشه اي ات
از ديوارهاي دلم مي گذرد
فرو مي ريزم
از خوشه هاي شراب ساز
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
نشانه

از تمام کوچه هاي شب که بگذري
يک ستاره نيست
تا خيال کني
در آسمان
نشانه اي از آن توست
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#38
اشاره هاي باران

پاييز
چشم تو را
مثل برگ آورد
روي دست هايم انداخت
و من با اشاره هاي باران رفتم
تا انگشتانم را زير برگ ها پنهان کنم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#39
عطر رويا

خسته ام
از جستجوي پنجره
از تاريکي چشمان اين همه مردم
که نور و دريچه را گم کرده اند
خسته ام
به خدا
عطر رويا از تن آدمي نمي رود
ولي کو
دماغ تماشاي آسمان
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#40
مفهوم پرده

می روی
پنجره را می بندم
پرده را تا انتهای دید می کشم
پس از تو
چشم انداز
مفهوم پرده می دهد
و دریچه
لبخند زندانی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,642 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,183 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,706 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان