دفتر شعر | نگار الهی

[.RaHa.]

شـــعر

چشــم ســـــومِ مـــن است

[.RaHa.]

خیالت معجزه ای است
هر روز غرقش میشوم و ُ نمی میرم !

[.RaHa.]

خورشید نام دیگر توست
وقتی
از پشت ابرهای دلتنگی
طلوع می کنی

[.RaHa.]

تنهایی
پیرمردیست
که نمی داند
عینکش را
کجا گذاشته است

[.RaHa.]

باران دروغ می بارد . . . .
آسمان ! !
جمع کن بساط پاییزی ات را ....
... چشم های من آبروی بارانت را خریده است

[.RaHa.]

دلم را وسوسه نکن
.
.
.
این سیب ها دیگر بی قرارم نمی کنند
می خواهم اینجا بمانم!!
امشب. . . .
در ملکوتی ترین نقطه ی بهشت
با خدایم
به شامی دونفره دعوتم....

[.RaHa.]

عشق . . .
نوشداروست
اما درمان نمی شوی
سرفه های کش دار موذی
عصب های گره خورده
و درد
درد
درد
****
در هفت چاکراهت
هفتاد درد تیر می کشد . . .
نوش جانت !
این بسته های قرص های رنگی روکش دار
دروغی بزرگ است که قورت می دهی هر روز
اما
درمان نمی شوی . .

[.RaHa.]

شمشیر چشمانت را
غلاف کن
بی جنگ
به نگاهت باخته ام . . .

[.RaHa.]

من و عشق
خوب با هم کنار می آییم
او صبح ها موهای مرا می بافد
و من
شب ها برایش لالایی می خوانم
او میز صبحانه را روی ایوان می چیند
و من
غذای مورد علاقه اش را درست می کنم
من و عشق
هر روز
مسیر درخت های چنار حاشیه ی پارک را
دست در دست هم قدم می زنیم
و هیچ کس نمی داند
چگونه سال هاست
در یک رخت خواب می خوابیم
و خواب هم را نمی بینیم . .

[.RaHa.]

مرد من
حسادت نکن
بعد از تو
هیچ دستی
به درخت چشم هام
دخیل نمی بندد..