یه غمیه دائم تو چشمات
بگو دل ِ تنگت چی میخواد
چیه تو چشایی که خنده رو یادم داد
آخه ، چه غمیه از من پنهونه
غریبه شدم من دیوونه
بگو چرا دستات سرده زمستونه
زمستونه
***
باشه | مهرزاد امیرخانی
من اونیم که سایه ام نداشت
دلش رو توی کوچه جا گذاشت
همون که تو دلش غمارو کاشت
غیر از این سکوت چیزی برنداشت
من اونیم که گریه می کنه
همون که بغض و ول نمی کنه
همون که هیچکی باورش نکرد
اشک و عاشق گونه می کنه
(من اونیم....با صدای مرحوم مرتضی پاشایی )
حالم اين روزا حالِ خوبى نيست ...
همه میگن که تو رفتی
همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دو باره دل تنگمو شکستی دروغـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر کجاست گهواره ی من
نگو بزرگ شدم ،نگو که تلخه، نگو گریه دیگه به من نمی یاد
بیا منو ببر نوازش م کن، دلم آغوش بی دغدغه ميخواد
تو این بستر پاییزی مدفون ،که هر چی نفس سبزه بریده
نميدونه کسی چه سخت موندن ،مثل برگ روی شاخه ی تکيده
تو سمت رویای خودت میری
میری و من چشمامو میبندم
ما خواستیم از هم جدا باشیم
پس من چرا با گریه میخندم
میمیرم بی تو منه دیوونه ی زندونی
میدونم که تو حتی بدونه منم میتونی
جدایی عشقم راه اولو آخرمونه واسه خاطر هردوتامونه میدونی
همه میگن که تو رفتی
همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دو باره دل تنگمو شکستی دروغـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!
به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات
چشماتم تنهام گذاشتن
...
مگه بت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره
حالا روزگار من بعد سفر کردن تو طناب داره
تیغو می کشم رو رگ هام میپاشه خونم رو عکسات
درا رو بستم که بوی عطرت بمونه تو هوای این خونه
همه میگن شده دیوونه