ایران رمان

I knew you were

You were gonna come to meAnd here you are

But you better choose carefully

‘Cause I’m capable of anything

دوباره باز منو تو این سیـ ـگاره صورتی
داغونمو تویی ک تنها دوسه منی


.
.
.
عشقههههههههههههههه من zbaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiواااااااااااااااای دیوونشم!z baziiiiiiii

روز پنج شنبه دوباره
وعده ی دیدن یاره
روی سنگ سردی از غم
میریزه اشکای خستم
تا که قاصدک دوباره
خبری ازت بیاره
با یه دسته گل ارزون
پیشتم من زیر بارون

زندگی باتو ... دیگه رویا نیس
گم شدم از تو ... تو دلم جا نیس

نمیگم تقصیره من نیس
نمیگم من بی گناهم
فقط ای کاش میتونستی
بگذری از اشتباهم

از همه ادمای شهر بیزارم
چون با یکیشون خاطره دارم


رها_بیا برو تو دهاتتون ..والا

قرار نبود چشمای من خیس بشه
قرار نبود هر چی قرار نیس بشه
قرار نبود دیدنت آرزوم شه
قرار نبود که اینجوری تموم شه

تو همین عکسا،این عکسای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشم های تورو میشه دید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
دل برید…

خاله ستاره دوستمه میخوام براش بخونم
تولدت مبارک ای دوست مهربونم!!!!!

کودک درونم زندس مشکلی دارید

تو که تنها نمی مونی
من تنها رو دعا کن
خاطراتمو نگه دار
اما دستامو رها کن