امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار| رشحه
#1
بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه (۱۱۹۸ قمری - ؟) شاعر ایرانی در دوران قاجار بود.
پدر بیگم (هاتف اصفهانی)، شوهرش (میرزا علی اکبر، متخلص به «نظیری»)، پسرش (میرزا احمد متخلص به «کشته») و برادرش (سید محمد متخلص به «سحاب») نیز همگی شاعر بودند.
مقام شعری بیگم از برادرش «سحاب» بلندتر بود. او از سادات بود و مدح بعضی از دختران و پسران فتحعلی شاه قاجار میگفت. محمودمیرزا در تذکره نقل مجلس مینویسد رشحه شاعری بسیار توانا بود و «با لاله خاتون و مهری هروی و مهستی گنجوی که مهتر و بهتر شعرای نسوان میباشند همسر و برابر است.»
دیوان شعر بیگم به گفته محمودمیرزا سه هزار بیت شعر داشت که از بهترین و بزرگترین دیوانهای یک زن شاعر ایرانی بود ولی متاسفانه در دست نیست. در تذکره نقل مجلس صدبیت از شعرهای او و ضمیمه دیوان هاتف هفتاد و پنج بیت آمده است.
تاریخ دقیق مرگ وی مشخص نیست ولی تا سال ۱۲۳۱ ق رشحه هنوز زنده بود. (منبع : ویکیپدیای فارسی ذیل رشحه)
شعرهای کامل رشحه در این مجموعه اینها هستند:
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
ماهم اگر به قهر شد از لطف باز گشت

شکر خدا که آه سحر چاره ساز گشت



در ملک عشق خواجگی و بندگی کدام

محمود بین چگونه غلام ایاز گشت



فرخنده هاتفیم به گوش این نوید گفت

دوشینه چون ز خواب غمم دیده بازگشت



کای رشحه شاد زی که ز یمن قدوم شاه

بر روی هم غمت در شادی فراز گشت




یعنی ضیا که قهر وی و لطف عام او

این جانگداز آمد و آن دلنواز گشت
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم

که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم



سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم

ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم



اگر چه سست بود عهد نیکوان اما

به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم



دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم

ز من بریدی و مهر از تو بیوفا نبریدم



زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی

جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم



تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم

از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم



کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل

چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم



ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم

ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم




ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید

سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
چه شود اگر که بری ز دل همه دردهای نهانیم

به کرشمههای نهانی و به تفقدات زبانیم



نه به ناز تکیه کند گلی نه به ناله دلشده بلبلی

تو اگر به طرف چمن دمی بنشینی و بنشانیم



ز غم تو خون دل ناتوان، ز جفات رفته ز تن توان

به لب است جان و تو هر زمان، ستمی ز نو برسانیم



ز سحاب لطف تو گر نمی، برسد به نخل امید من

نه طمع ز ابر بهاری و نه زیان ز باد خزانیم




بودم چو رشحه دلی غمین، الم و فراق تو در کمین

نشوی به درد و الم قرین، گر از این الم برهانیم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا

همه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما





گفتم از بهر چکار آمدهای گفت که جور

گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
دردا که بود خاصیت این چشم ترم را

کز گریه ز روی تو ببندد نظرم را



دل بستگیم تازه به دام تو شد اکنون


کز سنگ جفا ریختهای بال و پرم را
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
دامن قاتل به دست آمد دم بسمل مرا

دعوی خون بیش ازین کی باشد از قاتل مرا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
هر کجا نام ز دانش همه افلاک حجاب

هر کجا ذکر به نامش همه آفاق حیا
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
ای از لب تو به خون رخ لعل خضاب

وز خجلت دندانت گهر غرق در آب



چشم و دل من به یاد دندان و لبت

این در خوشاب ریزد آن لعل مذاب
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
آن بت گل چهره یارب بسته از سنبل نقاب

یا به افسون کرده پنهان در دل شب آفتاب
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,624 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,170 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,675 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
Ar.chly (۲۵-۰۴-۹۴, ۱۱:۵۸ ب.ظ)، hannaneh (۲۶-۰۴-۹۴, ۱۲:۴۳ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان