۳۰-۰۴-۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ
صبر می کنم... صبر می کنم
مثل بارهای قبل!
سال های قبل!
زندگی قبل!
مثل آن زنی که بوده ام
کودکی که بوده ام
آن درخت سایه ای که بوده ام
مثل آب... آسمان
مثل عمرهای رفته و نرفته ام
تک تک سروده های ناشنیده و نگفته ام
مثل سالیان سخت خفته ام
صبر می کنم
رنج می کشم
زخم می خورم
سالیان سال
مثل سایه ای کنار آدمی که عادتش شده ندیدنم
درگذشت لحظه های عمر را سوگوار می شوم
ذره ذره من غبار می شوم
روی شانه های آسمان سوار می شوم
و دیگر آسمان را نخواهی دید...