ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
شکوه ِ دنیا همچون دایره ای بر روی آب است
که هر زمان بر پهنای خود می افزاید
و در منتهای بزرگی هیچ می شود
((ویلیام شکسپیر))
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
شبی که تورا در نور شمعها…….
می پرستیدم.طلایی موهایتبر بالشها و روتختیسفیدی دلانگیزی پراکنده بود.اوه تاریکی زوایا،هوا گرم، وستارههاقاب شده در چراغدانهای کشتیامواج لمبر میخوردند در لنگرگاهقایقها غژغژ میکردند،صدای آواز مردانهای بیرون اسکله میآمدوتو مرا دوست داشتی.در عشق توگلهای بلند درخت گوشوارهآبیهای گاردنیا، لادن های سرخ،درختان بالای تپه، جادههایی که ما طی کردیمو دریایی که تو راپیش از صخرهی هارتلند زاییده بودسهیم بودندتو با اینها مرا دوست داشتیو با مهربانی آدمها،روستائیان، ملوانان و ماهیگیرانو با پیرزنی که ما را اسکان داد و شام خوراند.تو مرا با خودت دوست داشتیکه همهی اینها و بیشتر از اینها بود،که تغییر کرد همان گونه که زمیندر فصل شکوفایی گلهاتغییر میکند
اف. اس. فلینت
و دیگر آسمان را نخواهی دید...