امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دفتر اشعار محمد رضا ترکی
#1
Thumbs Up 
خم شده پشت ما بیا پایین
با توام..نه .. شما! بیا پایین
ای مهندس, جناب! دکترجان!
اخوی! حاج آقا! بیا پایین
از برای خدا از آن بالا
پسر کدخدا! بیا پایین
پیش از آنکه هوا برت دارد
یک هویی, بی هوا بیا پایین
ای که یک چند پیش از این بودی
کاسب خرده پا بیا پایین
هر که آمد عمارتی نو ساخت
زد به نام شما بیا پایین
قسط من می دهم تو می گیری
وام از بانکها؟! بیا پایین
روی امواج قدرت و ثروت
می روی تا کجا؟ بیا پایین
این همه پشتک آن همه وارو!
اندکی هم حیا بیا پایین
می شود بوی این دو رنگیها
عاقبت بر ملا بیا پایین
روز محشر نمی شود پیدا
پارتی، آشنا بیا پایین
صد کیلومتر رفته ای بالا
قدر یک توکّه پا بیا پایین
پول را می شود همین جا خورد
هی نبر کانادا بیا پایین
من نمی گویم از بلندی قاف
یا ز هیمالیا بیا پایین,
اختلاست اگر تمام شده
لطفا از کول ما بیا پایین!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2

فریاد زدم: الف....
یکی پاسخ داد:
به به چه ب قشنگ و خوبی گفتی!
فریاد زدم: الف!!
یکی دیگر گفت:
زیباتر از این پ تا کنون نشنفتی!
فریاد زدم: الف!!!
یکی زد فریاد:
گاف است که گفته ای
چه حرف مفتی!
در دایرۀ مبهم و محدود لغات
من مات شده در آن هجوم کلمات
فریاد زدم: من از الف می گویم...
منظور من از الف همانا الف است
انگار که گوشهایتان منحرف است!
*
در وادی فهم واژه ها گم شده ایم
از کثرت فهم بود یا کثرت وهم
دیری ست پر از سوء تفاهم شده ایم
رفتار من و تو چیست روزان و شبان؟
یک نوع تجاوز گروهی به زبان!
انگار که دشمن الف تا یاییم
هر روز حریم واژه را
مورد تجاوز قرار می دهیم!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
از شدت جوگرفتگی جنبه نداشت
او کار به کار جمعه و شنبه نداشت
چرخی زد و برقی زد و افتاد از پا
این معرکه غیر پهلوان پنبه نداشت!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4

من مرخّصی گرفتم و به شهر آمدم
جنگ
مثل اینکه ناگهان تمام شد
من
در غبار شهر گم شدم
در میان مردمی که زندگی برایشان
جنگ نابرابر همیشگی ست
از شما برای من
خاطرات مه گرفته ای به جای ماند
من خیال می کنم شما هنوز
در میان خاکریزها
مانده اید
هیچ یک از شما
اهل گم شدن
در میان ازدحام و دود
در شلوغی کبود شهرها نبود
یک گوَن
با گل ظریف رسته در آپارتمان
یک جگن
با گیاه رسته در میان باغ و بوستان
فرق می کند
بی گمان هنوز
مثل ابر
مثل سایه
مثل شط
چون نسیم
در میان قله های برفگیر غرب
در میان دشت آفتابی جنوب
مانده اید
آه اگرنمانده اید
من چرا
در ازدحام کوچه ها
سالهاست
هیچ چهره ای شبیه چهرۀ شما ندیده ام!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5

یک تکّه پلاک ماند
و نامی به پلاک
یک داغ همیشه تازه
بر سینۀ خاک!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6

نه عُرضۀ اشتباه داریم خدا
نه توبۀ عذرخواه داریم خدا
ناچیزتر از خطای ما هستی ماست
از ما بگذر گناه داریم خدا!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7

پس از یک عمر جُستن در تکاپوهای بسیارت
سراپا تشنگی باید گذشتن از عطشزارت
تو آن رازی که دنیا از نگاهم سخت پنهان کرد
که پیچید این چنین در هفت توی گنگ اسرارت
در این کابوس بی پایان، در این رویای ناممکن
به هر سو می دوم سرسختی بغض است و دیوارت
دعایی بی اجابت هستی اما در مذاق من
نمی دانم چرا این قدر شیرین است تکرارت!
وصال تو به یک دلتنگی خاموش آغشته ست
فراق آلودۀ وصل است حتی روز دیدارت
خریداری نداری از گرانیّ و عجیب این است
کسادی نیز افزوده ست بر گرمیّ بازارت
رسیده ناز چشمان خوش لیلی به چشم تو
و شیرین تر ز شیرین است شیرینیّ رفتارت
غزل در نیمه راه وصف تو از پای می ماند
عبث گفتند خیل شاعران در نظم اشعارت...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
هر چیز بود - غیر خودت - جا نهاده ای
خود را کنار برکۀ شب وا نهاده ای
با چشمهای بسته در این جنگل سیاه
بیهوده پا به گشت و تماشا نهاده ای
زخمی و بی پناه، تو روحی تکیده را
در تنگنای حادثه تنها نهاده ای
انسان سرشکسته! به هر سو که می روی
گویی به مرز غربت خود پا نهاده ای
خرمهره ای به دست تو دادند و کف زدند
تو ابلهانه پا به سن اینجا نهاده ای
این افتخار نیست که قلبی سیاه را
در من یزید وهم به سودا نهاده ای
دنیا کلاه بر سرت آیا نهاده است
یا تو کلاه بر سر دنیا نهاده ای؟!
در پای صفحه ای که در آن حکم مرگ توست
با دستهای مرتعش امضا نهاده ای:
انسان... غریب...گم شده... دل مرده...مضطرب
بی خویش...بی پناه...به خودوانهاده ای...
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
نرخ دلار قابل دیدن دوبار نیست
این دولت فخیمه چرا شرمسار نیست؟!
فکری به حال ارز کن ای بانک مرکزی
این وضع نرخ سکه و بازار کار نیست
کی این حباب می ترکد جان من بگو
ما را مجال و حوصلۀ انتظار نیست
یک تاول است، یک دمل چرکی است این
همچون حباب در گذر جویبار نیست
کی دیده ای حباب بترکد به سادگی
وقتی که در بساط سواحل بخار نیست!
آخر کمی ز خویش بخاری نشان بده
قانون مترسک سر یک کشتزار نیست!
مجلس موظف است؟ چرا در میانه نیست؟
دولت مقصر است؟ چرا برکنار نیست؟
آن پشت صحنه ها چه خبرهای دیگری ست
این راز سر به مهر چرا آشکار نیست؟
از ما گذشته است ولی بانک مرکزی!
"فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!"
"اول بنا نبود بسوزند عاشقان"
این طبق وعده ها و قرار و مدار نیست!
هی خط بزن دوباره و بنویس، شعر تو
این بار نیز مستحق انتشار نیست!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
هر چند می توانی
-در حد چند لحظه-
محروم از هوا زیست
با من بگو که بی عشق
آن چند لحظه را تا
هنگام جان سپردن
باید چه سان
چرا
زیست؟!
گالیله که مُرد
زمین مستطیل نشد!
زمین گرد است هنوز
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,571 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  مجموعه کامل اشعار کتاب دیوار از فروغ فرخزاد صنم بانو 19 1,153 ۲۴-۰۳-۰، ۰۷:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart اشعار سجاد شهیدی minaa 13 2,638 ۰۹-۰۳-۰، ۱۲:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان