۲۹-۰۴-۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ
می آیم
خاک فریاد کند دم به دم جان مرا
جسم من مُلتمس و زار زند ،چانه زند عمر مرا
بگمانم که زمین جسم مرا کم دارد
یا که خاک قطعه تن واله ی من کم دارد
روحم آخر حیران، مانده در وادی تن سر گردان
خاک ،خاکش طلبد، روح من هم پرواز
آه .........
جسم بی ارزش من چانه نزن
یک دو روزی کم و بیش، راه رفته بخدا باید رفت
خاک از من طلبش می خواهد
جسم بی ارزش من می خواهد
خاک آرام بگیر، طلبت را تو بگیر ، من که خواهم آمد
کاش از خاک تنم...........
گل سرخی روید، عاشقی هدیه دهد معشوقی
کاش خاکِ بدنم باد برد ، بوسه شود
تحفه به دلدار من !
و نسیم بوی تو آرد به تن خفته ی من
و تو با عِطر گل نرگس مست
همه دم یاد بکن دیده ی من !
خاک ، من می آیم
چند روزی کم و بیش!
و چه آرام در آغوش تو من خواهم خفت
و چه بی دغدغه از دغدغه ها خواهم خفت
و دیگر آسمان را نخواهی دید...