ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
چه دوستی پاکی دارند کفش ها
هر کدام که گم شوند....
آن یکی را آواره ی خویش می کنند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
از عشق سخن گفتن
برای آدمی هنوز
خیلی زود است ،
خیلی زود…
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
چنین می اندیشم
ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه می شود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود ؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم ؟
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
چنین می اندیشم
ملال وجود پر سوال خود را چه گونه میتوان گفت ؟
آن سان که همه بدانند
تنها انسان است که با زبانهای مختلف حرف میزند...
طنز باید هم چون معنایی داشته باشد :
بیان غلیظ ترین معظلات خود
با گویشی غلیظ تر !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
چنین می اندیشم
عشق به انسان
هر قدرتی را از پای در خواهد آورد
خوشا روزگارانی که چشمها بر لبها حق اولویت داشتند !
حقیقتا چندش آور است
هیس هیس مارهای تک دندان !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
آفرینش
در پناه كوهي،
گل سرخي با ناز
خفته بر دامن سبز گل سرخي ديگر..
شب،
شبي توفاني است!
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
از ترس خاک
بو كن !
اينجا كه درختانش به آفتاب نزديترند
و هوا
انباشته از چربي ماهيان درياهاي به گل نشسته است
و سنگها در مدار دگرديسي خود
رنگ آهك گرفتهاند ،
گنجشكاني را خواهي ديد كه براي بقاء
گردن پيرترين فيل جنگل را نوك ميزنند
و از ترس خاك
دانش غريزي خود را از ياد بردهاند !
بو كن !
اينجا آسياست !
فيل پير بود و نبود من !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
سی صد سال
بويايي كافي نيست ،
شنوايي هم و چشايي و حس لامسه و بينايي !
به سلامي كه كسي گفت به ما ،
در خيابان در كوه !
ميكشد جاذبهي حلقه دستي
دستهاي دل و ذهنت !
وقتي نيستي ت به كاري
به سلامي كه شنيدي و گذشتي از آن !
به كلاغي كه سپيدار همه عمرش را اره كردي با فكر
تا كه با چوب نه چندان خوبش
ميز تحريري بسازي ، دفتر هم...
گاهگاهي نه هميشه ، چند لحظه
حق با توست !
سي صد سال ؟
قارقار گفتن و رؤياي پنيري ديدن ،
به بزرگي همين ميز...
گريه در يك لحظه ، زندگي سي صد سال !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
میلاد
هر چيز از جايي آغاز ميشود !
از پايان انگاره ها !
چندي از اتفاق نميگذرد !
نگاه كنيد !
اين همه منظومه هاي بينظم ،
دودها خون بنفش سياراتند
و گازها رؤياهاي سرگردان هر گردونه !
خيز ياكريم ،
چشم گرد گربه و شوري نمك !
ميخواستم امروز شعري تازه بنويسم !
به سادگي همين شيشه شفاف سبز
يخ چال سفيد !
نه تو ايمان داري ،
نه من...
تنها با آمدن نوزادي
خدا به خانه ما خواهد آمد !
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت
ارسالها: 2,839
موضوعها: 686
تاریخ عضویت: شهریور ۱۳۹۲
اعتبار:
7,027
سپاسها: 359
763 سپاس گرفتهشده در 294 ارسال
![مدال پست های مفید مدال پست های مفید](uploads/awards/99613942538291796397.gif)
![مدال تشویقی مدال تشویقی](uploads/awards/anjomanenemune.gif)
![مدال کاربر پرکار مدال کاربر پرکار](uploads/awards/09455469583062250060.gif)
چتر
و زني را ديدم كه در تاريكي ايستاده بود
و بوي علف هاي خشك شده مي داد
و چشم هاي غريبي داشت
و عشق را نمي فهميد
و لباس هاي زيبايش را،
بر حسب عاريت از مادرش قرض گرفته بود
و وقتي نگاه نمي كرد پرنده عجيبي را در ذهن تداعي مي كرد
و مشخص نبود كه چه وقت گريه كرده است !
و مرد،
- كه زير باران چتري در دست داشت – مقابل راه ايستاد !
زن و شوهر همديگر را ناباورانه نگاه كردند !
مرد،وقتي نگاه نمي كرد
پرنده عجيبي را در ذهن تداعي مي كرد !
او چشم هاي غريبي داشت !
آن ها وحشت زده خيره به هم ماندند
و مدت ها هيچ نگفتند...
تا سر انجام هم صدا و هم زمان نجوا كردند :
[b]عشق و رؤياهايم...[/b]
و براي اينكه پايان خود را ،
از اين تجربه سنجيده باشند ،
دست ها را به طرف هم دراز كردند !
و لحظاتي بعد ،
آن ها دست يكديگر را گرفته و محتاطنه به راه افتادند !
آشفته از توهمي كه آرام آرام ،
در قلب هاشان ته نشين مي گشت !
آ« ها،شادمانه به صورت هم لبخند زدند ،
بي آنكه اين بار نجوا كنند !
[b]نه!عشق هيچ گاه هم سفر عقل نمي شود...[/b]
دست ا را حلقه كردند و
زير يك چتر به كوچه ي بزرگي پيچيدند
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت