۰۸-۰۸-۹۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ
قایقی مست
شبها
از پنجرهی این خانه تو میآید
سرنشینی ندارد
پیکر این خانه را زخمی میکند
از کتاب بیگانه میخندد, انتشارات مروارید
شبها
از پنجرهی این خانه تو میآید
سرنشینی ندارد
پیکر این خانه را زخمی میکند
از کتاب بیگانه میخندد, انتشارات مروارید
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!