امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دو بیتی های جلیل حاجتی | دفتر شعر
#21
بیا ای دلبر بالا بلندم

مرا بنگر که صیدی در کمندم

نگارا بی تأمل مگذر از من

که غم های جدایی می گزندم


*******

دل من روز و شب یاد تو دارد

فغان و داد و بیداد تو دارد

اگر صد سرو آزاد از در آید

هوای سرو آزاد تو دارد


******


من آن دیوانه روی تو باشم

که درویش سرکوی تو باشم

بیا خیر نما از لطف من را

که تا باشم دعاگوی تو باشم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#22
گل نازم بیا نازم کن آخر

بیا خود را هم آوازم کن آخر

جدایی تا به کی هجران تا چند

بیا شاد و سرافرازم کن آخر



****


بیا از در درآی ای سرو نازم

به دیدارت فزون گشته نیازم

مرا صبر جدایی نیست دیگر

از این دام بلا بنمای بازم


****


نگارا آرزویم دیدن توست

تمنای دلم خندیدن توست

خرامان می روی ای سرو آزاد

امید بنده بر گردیدن توست
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#23
خداوندا به حق روزگاران

به حق همت دلجوی یاران

مکن نومید هیچ امید واری

به حق ناله امیدواران


*******


خداوندا ببین حال دل من

به لطف خویش بگشا مشکل من

خداوندا میان آتش غم

مسوزان بیش از این تو حاصل من


******


بسی درد و غم و تشویش دارم

که صد افغان ز حال خویش دارم

خدایا مشکلم بگشا که دیگر

نه راه پس نه راه پیش دارم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#24
به قربان دل عاشق پرستت

دلم شد غارت چشمان مستت

نماند آرزویی بر دل من

اگر گیری تو دستم را به دستت


*******


تو را تا آن گل رخسار باشد

مرا این ناله های زار باشد

مگر هجر تو جانم را بگیرد

که ما را توبه از این کار باشد


******

چه سازم با فراق پر غم تو

چه سازم با غم پر ماتم تو

جوانی با جدایی سر به سر شد

شدم پیر و نگشتم همدم تو
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#25
چرا ترک وفا کردی گل من

نهال غم بپا کردی گل من

ندارم من که با غم آشنایی

تو با غم آشنا کردی گل من


******


مرا از خود جدا کردی گل من

به محنت مبتلا کردی گل من

خودت گفتی که من اهل وفایم

جدایی پس چرا کردی گل من


******


کجا رفتی که دل زار تو دارم

به دل مأوای رخسار تو دارم

اگر صد سال دیگر هم نیایی

هنوز امید دیدار تو دارم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#26
نگارا عشوه ای ارزنده کردی

اشاره کردی و هم خنده کردی

تو با این خنده و با این اشاره

مرا بر درگه خود بنده کردی


******


گل روی تو دورم از خدا کرد

مرا با بت پرستی آشنا کرد

لب لعل نگارین تو دلبر

مرا مستوجب این ماجرا کرد


******


اگر ردّم کنی صد بار دیگر

به غیر از تو نخواهم یار دیگر

مرا تا آن گل روی تو باشد

نمی چینم گل از گلزار دیگر
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#27
ترا دیدم شدم شیدا و مدهوش

ز دیگر دلبران کردم فراموش

نماند آرزویی بر دل من

اگر یکدم تو را گیرم در آغوش


******


بیا که بی تو ما را همدمی نیست

اگر دانم که می آیی غمی نیست

دلم را با جدایی کرده ای خون

که جز دیدار آن را مرهمی نیست


******

ز هجر تو گریبان گر کنم چاک

و گر خونم بریزد بر سر خاک

نگردم لحظه ای از ناله خاموش

اگر دادم رسد بر عرض و افلاک
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#28
دل من خاک راه کوی جانان

که روز و شب روانم سوی جانان

نماند "حاجتی " را هیچ حاجت

اگر آخر ببیند روی جانان


*****

مرا جز عشق جانان دلبری نیست

دلم را شور عشق دیگری نیست

اگر در راه او جان را ببازم

از آنم افتخار بهتری نیست


*****


خدایا ای خداوند یگانه

الا ای صاحب هر کار خانه

ندارم در دو عالم جز تو یاری

که منظورم تویی از هر ترانه
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#29
نه دل دارم نه سر دارم نه سامان

گریبان چاک سازم تا به دامان

ز دست ناگواری های دنیا

بنالم تا رسد عمرم به پایان


*****

به دام غم اسیرم کرده دنیا

جوان نا گشته پیرم کرده دنیا

خداوندا بسوزم یا بسازم

به سازش ناگزیرم کرده دنیا


*****

شکایت از جدایی می کنم من

فغان از بی وفایی می کنم من

بدی بینم سزای نیکی ام را

به هر کس آشنایی می کنم من
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#30
خداوندا سیه شد روزگارم

فراق روی دلبر ساخت کارم

به هجر آتشین تا کی نشینم

خداوندا در آر از انتظارم


*****

خداوندا شدم بیمار دلبر

که دلبر زار من ، من زار دلبر

دوای درد دلبر دیدن من

دوای درد من دیدار دلبر


*****

دوای درد بی درمان صبر است

که ماه من هنوز در زیر ابر است

نشینم تا عیان گردد جمالش

اگر با ناله و افغان و جبر است
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,640 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ♥♥ دفتر شعر ♥♥ sadaf 175 16,512 ۲۸-۱۱-۹۹، ۰۵:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: _RaHa_
  نوشته های علی قاضی نظام taranomi 8 551 ۰۶-۰۱-۹۸، ۱۰:۱۱ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان