امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دو بیتی های جلیل حاجتی | دفتر شعر
#31
پسر را ثروتی به از پدر نیست

پدر را هم عزیزی جز پسر نیست

از این دو هر کدام تنها بماند

بود مرغی که او را بال و پر نیست


******


به دنیا بهتر از مادر نباشد

ز مادر مونسی بهتر نباشد

غم فرزند مادر داند و بس

که مثل او کسی دیگر نباشد


******


الهی جان من قربان مادر

که جان من بود از جان مادر

الهی مادرم هرگز نمیرد

که من می میرم از هجران مادر
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
بهار آمد بهار آمد خوش آمد

به دل ها شوق یار آمد خوش آمد

نوای بلبل و آوای عاشق

مجدد روی کار آمد خوش آمد



******



بهار آمد که من با دل بنالم

و زین دنیای بی حاصل بنالم

همه آواز شادی بر لب آرند

من از آواز صد مشکل بنالم



******


فلک زار و نزارم کردی آخر

پریشان روزگارم کردی آخر

عجب خوش بودم و دلشاد و بی غم

به دام غم دچارم کردی آخر
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#33
جمالی دلربا داره گل من

عجب لطف و صفا داره گل من

رسیده میوه باغ و وصالش

که داروی شفا داره گل من


*****


عجب ساز و نوا داره گل من

که آهنگ وفا داره گل من

بشارت می دهم دل را که اینک

هوای کوی ما داره گل من


****


منال ای دل که دلدارم میایه

گل خوش راه و رفتارم میایه

اگر از بیوفایان شکوه داری

بدان یار وفا دارم میایه
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#34
از آن روزی که چشمم بر تو افتاد

شب و روز از فراغت می کشم آه

بمیرم یا بسوزم یا بسازم

گل روی تو را هر دم کنم یاد


******


تو که ابرو کمندی ای گل من

نگار دلپسندی ای گل من

چه گویم من از آن شیرینی تو

که شیرین تر ز قندی ای گل من


******


چنان دلبر از من برده ای دل

که دیگر هست صبرم بی تو مشکل

الهی مثل من از پا نیفتی

اگر دستم بگیری تا به منزل
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#35
جمال خویش را گلدسته کردی

به مهر خود دلم را بسته کردی

غمم دادی و غمخواری نکردی

نصیبم محنت پیوسته کردی


******


به دام غم گرفتارم تو کردی

دچار ناله زارم تو کردی

بود ورد زبان من شب و روز

میان این و آن خوارم تو کردی


*****


تو که مهر و وفا در سر نداری

مرا کشتی ولی باور نداری

تو که مارا در افکندی به محنت

الهی سر ز محنت برنداری
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#36
گرفتیم از خدا یک روزگاری

نمودیم مصرف هجر نگاری

به جز هجر نگار و صرف ایام

ز دست ما نیامد هیچ کاری


*****


نه نگشتیم از هوای نفس آزاد

نگشتیم آنی از کردارمان شاد

دریغ و حسرت و افغان و افسوس

که عمر خویش را دادیم بر باد


*****


ز عمر بنده که سر شد

خطای زندگانی بیشتر شد

به عمر خود هزاران توبه کردم

که خواستم به کنم اما بتر شد
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
بیا جانا جدائی را رها کن

بیا درد نهانم را دوا کن

نگاه من بود سوی تو دائم

تو هم آخر نگاهی سوی ما کن


******


بیا بنشین و یکدم یاریم کن

غمم را بنگر و غمخواری ام کن

ندارم چاره ای جز آه و زاری

بیا رحمی به آه و زاریم کن


*****

دلم میخواست که یار من تو باشی

طبیب حال زار من تو باشی

دلم می خواست که در دنیای پر غم

ندیم و غمگسار من تو باشی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#38
به قربان قد و سرو روانت

سر و جانم فدای سرو جانت

منم پروانه شمع رخ تو

که می گردم به دور آستانت


******

از آن روزی که چشمم دید رویت

دلم پر می زند هر دم به سویت

صدای ناله ام بگذشته از عرش

که می نالم به چاه آرزویت


******

پس از سال و مهی امیدواری

پس از یک عمر استدعا و زاری

ز کالاهای بازار وصالت

بیا لطفی به ما کن یادگاری
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#39
گلی دارم به باغ زندگانی

که می خواهم بچینم در جوانی

گلی دارم من از گلزار جنت

که می جویم در این دنیای فانی


******


من آن یارم که دائم یار جویم

سراغ آن گل از هر خار گیرم

غمی دارم و غمخواری ندارم

که دائم جلوه غمخوار جویم


*****


بیا تا بشکند پشت جدایی

بیا تا خوار گردد بی وفایی

نمی آیی چرا ای آرزویم

بیا تا باز گردد آشنایی
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#40
من آن درمانده زار و حقیرم

که محنت های دوران کرده پیرم

مرا نالان چو میبینی شب و روز

به دست ناگواری ها اسیرم


*****


به کنج سینه ام دردی نهان است

شرار ناله ام تا آسمان است

برو ناصح مکن منعم ز نالش

که نالیدن مرا آرام جان است


*****


من آن جانم که جانانی ندیدم

به راه عشق پایانی ندیدم

من آن دردی کش عشق نگارم

که دیدم درد و درمانی ندیدم
تا وقتی عشق آسمونی دارم
چه نیازی به عشق زمینی دارم
×من نوشت


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دفتر شعر صنم (اشعار نو) صنم بانو 28 3,641 ۲۷-۰۳-۰، ۰۹:۰۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  ♥♥ دفتر شعر ♥♥ sadaf 175 16,512 ۲۸-۱۱-۹۹، ۰۵:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: _RaHa_
  نوشته های علی قاضی نظام taranomi 8 551 ۰۶-۰۱-۹۸، ۱۰:۱۱ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان