ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
می روی
تمام که نمیشوی
تنها میروی و من
به رد پایت
که روی زندگی ام مانده
خیره می شوم...
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۴۳ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
امسال بهار فهمیدم با تقدیر نمی شود درافتاد
و با نگاه تو نمی شود درافتاد
و با آمدنت نمی شود درافتاد
این که در آغوش تو خوابت را می بینم
یعنی مدام در سرنوشتم راه می روی؟
امسال بهار فهمیدم وقتی کنار هم راه می رویم
بارانی از شکوفه های شکوه بر سرمان می بارد ..
امسال بهار ، برگ معجزه را از این عشق تغزلی
نشانت می دهم گل من!
و برگ برنده را از نگاهت می دزدم.
امسال بهار هزاره ی عشقم را با تو جشن می گیرم
و برای بودنت می میرم ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
تا به حال کسی
تو را با چشم هاش نفس کشیده ؟
آنقدر نگاهت می کنم
که نفس هام
به شماره بیفتد
بانوی زیبای من !
جوری که از خودت فرار کنی
و جایی جز آغوش من
نداشته باشی ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
[b]دنبال وجهي مي گردم
که تمثيل تو باشد
زلالي چشم هات
بي پاياني ي آسمان
مهرباني ي دست هات
نوازش گندمزار
و همين چيزهاي بي پايان
نمي دانستم دلتنگيت
قلبم را مچاله مي کند
نمي دانستم وگرنه
از راه ديگري
جلو راهت سبز مي شدم
تمهيدي ، تولد دوباره اي ، فکري
تا دوباره
در شمايلي ديگر
عاشقت شوم
گفته بودم دوستت دارم ؟ [/b]
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
وقتي هستي
دست هاي من
مهريه ي تن توست.
وقتي نيستي
دلم مي خواهد دست هام را
از زندگي ام کنار بگذارم
وقتي هستي
دست هاي من
به اندامت چه مي آيد
وقتي نيستي
اين دست هاي از تو بي خبر
گياهي مرده است
که خواب آن را برده است
حالا
دست هاي تو کجاست
که از آن سراغ تنم را بگيرم ؟
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
نمی دانم از دلتنگی عاشقترم
یا از عاشقی
دلتنگتر !
فقط میدانم
در آغوش منی
بی آنکه باشی
و رفته ای
بی آنکه نباشی ..
عید امسال هم
میتوانم تنهایی سوت بزنم
همین که بدانم هستی
آسمان را پر از پرنده می بینم.
لبخند یادت نرود !
تشنه ام
و تو نیستی
مثل آب باران
گودی کمرم را
با نوازش دستهات
پر می کنم
تا از خشکسالی نبودنت
زنده برهم.
دستهات مال کمر من ؟
از این تنهایی هزارساله
خسته ام
از بس تنهایی غذا خورده ام
تا لقمه ای نان به دهن می گذارم
باران شروع می شود
و من چتر ندارم
تو را دارم ..
میدانی ؟
میدانی چرا بند نمی آید
این باران؟
خدا از خجالت آب شده ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۰ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
اینجا پشت علفزار شهر
آن سوی دودکش ها و پنجره ها
پشت آن تپه ماهور سبز
درون آن کارخانه ی عظیم
شعر چرخ می کنند
و نامت را به پیرهن من می دوزند
اینجا همه در کارند
اینجا همه در به در
دنبال تو می گردن د
بانوی من !
پیرهنم را تنم کن و
دگمه ها را یکی یکی
روی لبهام ببوس ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۰ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
خیال خوابیدن در آغوشت
یا حتا صدات
آقای من !
در آغوشِ صدات هم
می توانم بخوابم
و همه ی دنیا را
مال خودم بدانم ..
حالا پرواز کرده ای
بر بال فرشتگان نشسته
پیله بسته
پروانه ای ؟
نه
عقاب من !
آره
تک سوار بی نقاب من !
این منم
که گمشده ام
یا تویی
که پیدا نمی شوی ؟
بدون رنگ
با نوک انگشتهات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشمهام را باز بکش ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۰ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۲-۰۹-۹۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ توسط ~ MoOn ~.)
هیچ وقت تو را ترک نمی کنم
حتا اگر
توی این دنیا نباشم ..
بانوی من !
هر وقت
به دوست داشتن فکر میکنم
ابدیت
و تمامی شب ها
با نام تو
بر سینه ام
سنجاق می شود ..
می دانی ؟
می دانی از وقتی دلبسته ات شده ام
همه جا
بوی پرتقال و بهشت می دهد ؟
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ارسالها: 27,690
موضوعها: 1,657
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۲
اعتبار:
12,489
سپاسها: 35
154 سپاس گرفتهشده در 10 ارسال
خوشبختی
تعریف های گونه گون دارد
به تعداد آدم های دنیا
عمر من یکی
به خوشبختی قد نمی دهد
گل قشنگم !
...
می دانم در انتظار تو
فرو می شکند
و تو خوب می دانی که من
خوشبختی نمی خواهم
تو را می خواهم ..
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!