ایران رمان

نسخه‌ی کامل: { پاراگراف کتاب}
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
وقتی آدم عاشق باشد، همه چیز معنای بیشتری می یابد.

عشق - پائولو کوئلیو
ما قلب ها، حتی از ترس اندیشیدن به عشق هایی که منجر به جدایی ابدی می شوند، می میریم، از ترس اندیشیدن به لحظه هایی که می توانستند زیبا باشند و نبودند، از ترس اندیشیدن به گنج هایی که می توانستند کشف شوند و برای همیشه در شن ها مدفون ماندند. چون اگر چنین شود، بسیار رنج خواهیم برد.

عشق - پائولو کوئلیو
اليزابت، كلافه، گفت:" و احساساتش هم ته كشيد. انگار خيلي هااين طوري خلاص مي شوند. نمي دانم چه كسي اولين بار شعر را براي دفع عشق كشف كرد!"
دارسي گفت:" من هميشه فكر ميكردم شعر خوراك عشق است."
" براي عشق سالم و درست و حسابي، شايد. چيزي كه خودش قوي باشد، خوراكش را از هرچيزي مي تواند بگيرد اما اگر يك كشش جزئي باشد، خب، يك غزل خوب كارش را تمام ميكند."
غرور و تعصب- جين آستين (ص 59)
---------بینوایان، ویکتور هوگو:کسی که فقط بینوایی مرد را دیده است، هیچ ندیده است، باید بینوایی زن را ببیند.
کسی که فقط بینوایی
زن را دیده است، او هم هیچ ندیده است، باید بینوایی کودک را ببیند.
-----جنگ و صلح، لئو تولستویما کسانی که به ما لطف و احسان می کنند را دوست نداریم، بلکه کسانی که ما به آن ها لطف و احسان کرده ایم را دوست داریم.
حتي اگر آدم هرچه را كه دارد دور بريزد

باز گناه هاي كوچكي براي عذاب دادن خود نگه مي دارد.

اين ها آخرين چيزهايي است كه ما رها مي كنيم!


"شرق بهشت - جان اشتاين بک"
-----جنایت و مکافات، فئودور داستایفسکی:
مرد (خطاب به سویدریگایلف که می خواست خود را در خانه ی او بکشد): اینجا جاش نیست! اینجا جاش نیست!
هنس کوچولو که از پیش کلبه های تاریک و بدبوی روستایی را می شناخت پرسید:

نمی شود کاری کرد که هر کس خانه ای قشنگ با یک باغچه داشته باشد و غذای خوب بخورد؟

دکتر جواب داد:کار دشواری است.مدت هاست که بشر در این فکر است ولی هنوز کسی موفق نشده است.

هنس کوچولو پرسید:ممکن است من موفق بشوم؟

...پاسی از نیمه شب گذشته بود در خیابان ها چراغ می سوخت ولی خاموشی خانه ها نشان می داد که همشهریها به خواب رفته اند.

هنس کوچولو با خود گفت بچه ها خوابیده اند.فقط من بیدارم.باید به پادشاهان نامه بنویسم تا جنگ نشود.تا خانه های ییلاقی در آرامش صلح ساخته شوند تا بچه ها بتواننددر تابستان به ییلاق بروند.بچه ها به مدرسه می روند و بازی می کنند.اما من نه وقت درس خواندن دارم و نه به بازی ام می رسم.چون که من باید به فکر بچه های کشورم باشم.

هنس کوچولو ــ یانوش کورچاک
هر وقت خواستی عیب کسی رو بگیری ، یادت باشه که تو این دنیا ، همه مردم مزایای تو رو نداشتن

گتسبی بزرگ - اسکات فیتس جرالد
-راننده چرندی هستی ، یا باید بیشتر احتیاطکنی ، یا اینکه اصلا نرونی
-من احتیاط میکنم
نه ، نمیکنی .
- خب ، دیگرون احتیاط میکنن
- این چه ربطی به موضوع داره ؟
- از سر راه من میرن کنار ، برای تصادف دو نفر لازمه

گتسبی بزرگ
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47