ایران رمان

نسخه‌ی کامل: { پاراگراف کتاب}
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
انسان در کلمات نیست که بیان منحصر می یابد ؛ بلکه انسان در ناگفته هایش نهفته است که محرم ترین شخص ، شاید از ناگفته هایش او را بشناسد. عاطفه ی آدمی را می توان در مویرگ ِ چشمان ِ او هم بازیافت.

( آن مادیان ِ سرخ یال - محمود **** آبادی - صفحه 49 )
لطفی در حقم کن و زیاد دوستم نداشته باش!
از آخرین باری که زیاد دوستم داشتند به بعد،
کم ترین محبتی ندیدم.

( هرگز ، مگو هرگز ! - برتولت برشت - ترجمه علی عبداللهی )
عشق و محبت نعمتی است که فقط زمانی نسیب تو می شود که تمام دشمنانت را کنار بگذاری. تا آن زمان هر که را دوست داری اسیری است که به تدریج شهامت و شجاعت تو را سست می کند و قدرت تشخیص و قضاوتت را نیز مخدوش می سازد

سپیده دم جلد چهارم مجموعه گرگ میش -- استفنی مییر -- صفحه 346
و در خانه اي گرم از عشق،روشن از آشنايي،استوار از ايمان و پاك از خلوص آرام گيرد
زمين را گسترد
آسمان را برافراشت
و آرزوهاي سبزش را در دل دانه ها نهاد
و در ششمين روز سفر تكوينش را به پايان برد
و با نخستين لبخند هفتمين سحر بامداد حركت را آغاز كرد
اما خدا همچنان تنها ماند و مجهول
آفريده هايش او را نمي توانستند ديد
نمي توانستند فهميد
مي پرستيدندش،اما نمي شناختندش
در جمعيت چهره هاي سنگ و سرد،تنها نفس مي كشيد
كسي نمي خواست
كسي نمي ديد
كسي عصيان نمي كرد
كسي عشق نمي ورزيد
كسي نيازمند نبود
كسي درد نداشت


کویر...دکتر علی شریعتی
اگه آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرق نمیکنه طرف آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه! اما پهلوت باشه!
من بت میگم. یادت باشه، آدم از تنهایی ناخوش میشه!

موش ها و آدم ها - صفحه ی 98

جان اشتاین بک
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند،
نه این که تیغ بردارد رگش را بزند...نه!
قید احساسش را می زند!

عامه پسند
چارلز بوکوفسکی
او چانه اش را بالا گرفت و چشم های کم رنگ با مژه های سیاه در نور درخشید.الن هرگز به او نگفته بود که آرزو و وصل دو چیز متفاوت هستند،که مسابقه را فقط با سرعت نمی برند.او،خوابیده در سایه های نقره ای با شهامت و امید،نقشه هایی می ریخت که شانزده ساله ها می کشند.وقتی زندگی آنقدر دل پذیر است که شکست غیر ممکن به نظر می رسد،لباس قسنگ و چهره ای تمیز سلاح هایی هستند که می توانند بر سرنوشت غالب شوند!!

برباد رفته ــ مارگارت میشل
آدمهای ساده را دوست دارم :
همان ها که بدیهای هیچ کس را باور ندارند برای همه لبخند بر لب دارند همیشه هستند وبرای همه…
اما افسوس که دیگران زمینشان میزنند یا درس ساده نبودن را به آنها می دهند!
آدمهای ساده را دوست دارم.بوی ناب ” آدم ” می دهند.


​شاملو
کاش دنیا دست زن ها بود، زن ها که زائیده اند یعنی خلق کرده اند و قدر مخلوق خودشان را می دانند. شاید مرد ها چون هیچ وقت عملاً خالق نبوده اند، آنقدر خود را به آب و آتش می زنندتا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن ها بود، جنگ کجا بود؟

سیمین دانشور ــ سووشون
آدمیزاد هم مثل سیب زمینی است ، اگر نسل اندر نسل در همان خاک بی قوت بکارندش خوب رشد نمی کند.

بچه های من هر کدامشان جایی به دنیا آمده اند و اگر سرنوشتشان دست من باشد، باید در خاک غریب ریشه بدوانند.

خاک غریب ــ جومپا لاهیری
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47