ویل : « مادرم به من گفته مرده ها حرفی برای گفتن ندارن . »
رویس : « دایه ی منم همینو بهم گفته ،ویل .هیچوقت حرفی رو که تو آغوش زن ها میشنوی باور نکن . حتی از مرده ها هم میشه چیز یاد گرفت . »
نغمه ی آتش و یخ - جلد اول - بازی پادشاهان
نمیتوانی نام کشتن همشهری ها،لو دادن دوستان به دشمن،خیانت کردن،بی رحمی و لامذهبی را دلاوری بگذاری.از این راه ها پادشاه میتواند قدرترا بدست اورد،اما افتخار را هرگز
پرینس- نیکولو ماکیاولی فرقه اساسین ها تیتر بخش اول
بهترین و بدترین روزگار بود.دوران خرد و روزهای بی خردی، بهار امید و زمستان ناامیدی، پیش رویمان همه چیز بود و هیچ چیز نبود، همه به سوی بهشت می رفتیم و همه از آن دور می شدیم.
داستان دو شهر- چارلز دیکنز
همه حیوانات با هم برابرند اما بعضی از حیوانات با هم برابرترند.
قلعه حیوانات- جورج اورول
هیچ چیز ذاتا حقیقی نیست بلکه هر کاری صرف مجاز است خرد فرقه ما از لا بلای همین کلمات اشکار میشه ما در تاریکی فعالیت میکنیم تا به روشنایی خدمت کنیم ما اسسین هستیم
فرقه اساسین نوشته الیور بادون
گندالف گفت: «دنبال نفر میگردم که بیاید و توی ماجرایی که دارم می پزم رفیق مان باشد، ولی مگر به این راحتی ها گیر
می آید . »
آقای بگینز : «خیال می کنم همین طور باشد - یعنی این دور و اطراف را میگویم ! ما سرمان توی لاک خودمان
است، ماجرا میخواهیم چه کنیم ؟ ماجرا یعنی دردسر و اضطراب و اذیت و آزار . باعث می شود سر
موقع به نهار نرسی !اصلا نمی فهمم چرا بعضی ها کشته و مرده اش هستند . »
هابیت - جی.آر. آر.تالکین
وقتی تو مدرسه تاریخ داشتیم و بحثمون راجع به نازی ها بود، همیشه از کسایی که باهاشون همکاری می کردن، بدم میومد. اونایی که از لحاظ اخلاقی با جنایتهایی که اتفاق میفتادن، مخالفت می کردن، ولی به هر حال باهاشون کنار میومدن. مثل نگهبانایی که تو اردوگاهای مرگ کشیک می دادن، دکترایی که ازشون خواسته می شد روی نمونه های زنده آزمایش انجام بدن، و خیلی های دیگه, فکر می کردم ترسوئن.
فکر می کردم امکان نداره برای نجات جون خودم با نازیا کنار بیام.
حالا می فهمم که به این سادگیام نیست. وقتی بی رودربایستی بهت می گن همکاری کن یا بمیر، شک کردن غیرممکنه. شاید یه قدیس حتی به عنوان گزینه ای نخواد روش فکر کنه، ولی من قدیس نیستم. اصلا قدیس چیه؟؟، من انسانم نیستم.
زام بی
دارن شان
مرگ وقتی ست که دل نمی تپد و ساعت می تپد.
عشق وقتی ست که دل می تپد و ساعت نمی تپد.
شاید همین قیاس ساده می گفت
چرا دوباره به ساعت نگاه کردی.
می دانستی انتظار تحمل متراکم ابدیت است
و عشق، اعجاز فانیان
ابدیت را شرمسار می کند
تحمل متراکم ابدیت ــ بالتازار ترانسلان
هر آن کس که می خواهد پرواز کردن بیاموزد
ابتدا بایستی ایستادن و راه رفتن و دویدن و صعود کردن و رقص یدن را یاد بگیرد .
هیچ کس پرواز کردن را با پرواز کردن نمی آموزد...!
چنین گفت زرتشت ـ فردریش ویلهلم نیچه
عشـــق ، ترکیبیست از پــر و تَبَـــــــــــر
نادر ابراهیمی - آتش بدون دود !