ایران رمان

شنبه امتحان دارم چند میگیرم

به اینکه کسی رو که خونه تکونی رو اختراع کرده رو پیدا بکنم بکشم

به اینکه درسم مونده و حال ندارم بخونم و چقد دلم واسه الا تنگ شده و دوست داشتم جای اون بودم

به چیز خیلی باحال

به اینکه ادم رو جو بگیره اما برق نگیره هه

به اینکه مگه بعد عید ما میخواییم فرار کنیم هی پشت هم امتحااااااااااااااااااااااااااان
هی هول هولکی امتحااااااااااااااان

به این که امروز این تاپیک چه رونقی گرفته

به این که مدرسه ها جدیدا چقدر موقع عید به دانش آموزاشون فشار میارن

به اینکه دارم از خشم و حرص سکته میکنم

به اینکه خونسرد نگاه میکنم و هیچ عکسالعملی نشون نمیدم
حس خوبیه

به اينكه چقدر افكارها درعين نزديكى دورند.