ایران رمان

نسخه‌ی کامل: معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
اى دل بخند بر روى يار
روز امده،روز امده
هردم زنم برخود نهيب
يار امده يار امده
ما را كه مدهوش مى كند
جز ياد و نام خويش را
ديگر چه ها با ما كند
روز امده يار امده
 
يكى همواره تا عرش مى برد تو را
چرا غم مى خورى تاهست همدمت خدا
 
گر دل به خدا دهى ،نرنجى
هر بار چو برگ زرد پاييز
تو همره هر خسى نلرزی
هوس   نكن كه سنگ باشى ،
تو ادمى ادم
نشكند پشت ادمى ، هرسنگ
تو ادمى ادم
از بهشت هم چون رانده شد ادم
نشكست او ، شكست پشت غم
تو ادمى ادم
من امروز ميل طرب دارم ،كجايى
ز شور حق به خود رختى به تن دارم ،كجايى
تمام روزها يك سو و امروز
به نام تو رقم دارد،كجايى
مرا نام على مست مى كند مست
بگو باباى من، مولا كجايى
"تشكر از همايون براى اصلاح مصرع اخر"
 
نام مولا بشنوم مست و خرابم روز و شب
رحم آريد بر حال زارم ،نام او كمتر بَريد
واى برمن ،ژاژ گويى كرده ام ،اى واى من
روز و شب نامش نباشد،مرده ام ،من مرده ام
 
يك يا على ،روزى من
يك يا على ،قوت تنم
دانم زلحد پر مى كشم
يك يا على ،چون بشنوم
 
نازم به نامت يا على
نام و نياز ادمى
بى شك براى رب من
فخر همه ى عالمى
 
بى شك ندانم گفته ى مولا چه هست
اينقدر دانم كه نبوَد بى دليل دل را شكست
اه مظلوم كن فيكون مى كند
دودمانی برسر دود مى كند
 
شب به پايان مى رسد شكى نكن
روز پر بار مى رسد شكى نكن
دامنم ،گفتار و فكرم بى لك است
روسياهى را ذغال حمل می کند شكى نكن
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36