ایران رمان

نسخه‌ی کامل: معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
اى همه حسن ،اى همه ناز 
ناز تو و نياز من 
كى برسم به پاى تو 
با گذر جوانيم 
اه اى چشم من نبار 
دلم نگير 
زمانه بسيار نامرد است.
اه از اين تكرار پر تكرار هر روزه 
دلم  جرعه ايى تازه گى مى خواهد
تو را داشتن لياقت مى خواهد
خدايا دلم كمى لياقت مى خواهد
نرو در جاى ديگر اى عزيزم 
تو در جان منى جايت همين جاست
ياد لحظه هاى بى كسى جانسوز است 
درميان مردمان ،تنها شدن ،جانسوز است 
تو را ديدم سراپا عشق و مـ ـستى 
به ديوار جنونت شانه بستى 
يارب بفرما برطبل بيعارى زنند 
مردان شهر من غيرت ندارند
يكى دو روز مهمانيم اين رامى دانى 
فردا به كجاييم اين را مى دانى؟
مرا باور نكردى و رفتى
باورت كردمو ماندم
وهمراه دلم مُردم
 
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36