ایران رمان

نسخه‌ی کامل: معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
دربردن نامت ای علی می لرزم
از هیبت وشوکت رخت می لرزم
تو ایت هر دلی ای مولایم
مارا چه بسا غریب می پنداشتند
کردار و همه نگاهمان را انان 
همپایه یک فریب  می پنداشتند
تو امدی و خراب شد حال من 
ای به قربانت حال زار من 
دلم بى قرار يار ديرينه
رفته ودلم براش ميميره
شدم خسته از اين دل بی کینه
يك عمر به دنبال دلم راهى شدم 
تا بجويم بهر خود يك مهربان
اما نبود
از ازل گفتن به من ،هى غم مخور 
دل كه دل نيست ،بگفت كم مى خورم
نگارا ،صنما با ما به از اين باش
كه درخلوت خودنيز نگارى داريم
درميان دشتى از عشق و وفا 
من بگشتم بى قرار بى قرار
مرو ،اى يار خسته از تن مرو 
تو جان منى ،بى من مرو
يك روز مى ايى مى دانم 
اما ديگر نيستم ،مى دانى ؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36