ایران رمان

نسخه‌ی کامل: معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
تر شود از اشك ابر ،هردشت و دمن
مى پرند پروانه ها خندان به سوى هر چمن
 
مى من ،فكر و قلم مى باشد
وان يكى خفته
يكى بـ ــوسه به انگشت می زند
 
نگاه كن برچشمان گرد پيرامون
عربى ندانند كودكان محزون
 
اى مى و اى شــ ـراب من
مونس روح و جان من
من به تو اى قلم قلم
مفتخرم،بهشت من
 
درميان جان خود ،باده اي  كهن دارم
گه خورم و گه بدهم ،به هركسى من ندهم
 
ياد دارم در ازل پر كردند جام مرا
مى من ،جام مرا،ساغر ميناى مرا
مى من پرشده ى اشك لطيف ادم است
نشكند تا نشكند قلب لطيف ادمش
 
دلم از اشنا پر زغم است
غريبه ايى مى خواهم
درخلوت و تنهايى خود
هم سخنى مى خواهم
ز من شنوى هرگز اميدوار مباش
به لب خندان و گفتار شيرين ای دوست
 
تا غرور چشم مرد،زير لگام روزگار
همچو سرو بيقرار،اميد هست
 
ترس تو كامل بجاست
واى بردولتمرد
او چه گويد روز محشر
درميان ان نگاه
 
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36