ایران رمان

نسخه‌ی کامل: معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
امروز تولد یکی از دوستای مجازیم هست
این اشعار رو برای تولدش گفتم

رویت ندیده دوستت شدم
با نوای نشنیده دوستت شدم
نیستم در شهر و خانه ات اما
اینجا،همین جا دوستت شدم

دارم برایت دعاهای بی شمار
زنده باشی همیشه ای یار
با بچه ها و دوستهای هم گروه
کنارتو وکیک هایت  بی هیچ گفتگو

عزیز و
سمیرای مایی به خدا
نازنین و وه چه ماهی به خدا
دراین تولد زیبای پاییزی
عجب عزیزو دل ربایی به خدا
در دل شب گفتم یا علی
روز و شب باشم فدایت یا علی
ترنم بهاری و من باد پاییزی
کجا خبر دارد بهار از پاییز
مسجد پناهم نیست 
در میکده جایم نیست 
تنها تویی یارا 
جز تو پناهی نیست 
امدم یادی کنم از یک دوست
 دوست را دشمن بدیدم ،وای من
نازدانه ی حسین بودی رقیه
به دیدار پدر از تن بریدی
به ما بنگرکه مشتاق حسینیم
می گذری خسته ز ره
می نگری تا دور دست
راه به پایان می رسد
تنها تر از دل یک غم دیده کیست 
او  تنها به دل یک غم دارد و هیچ
من به امید شما ایم هر روز اینجا
گر نباشید ،می روم سوی دیار دیگری
تا امد پاییز همه لرزیدند
بیچاره دل من
سالهاست می لرزد
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36