یا بزن سیلی به رویم یا
نوازش کن سرم در دو حالت چون رسم بردست تو می
بوسمش
(این شعرقبوله
)
شاید همین یه شب باشه که رو به روت نشستم/دستای مهربونتو گذاشتی توی دستم
بذار تموم لحظه هاش برای من خاطره شه/بودن تو کنار من یه آسمون آرامشه
شاید همین یه شب باشه که اینجوری کنارتم /مخفی نکن حستو از منی که بیقرارتم
دارم نگاهت میکنم تو رو که دنیای منی /تویی که عاشقی ولی سکوتتو نمیشکنی
شاید همین یه شب باشه بشکن سکوت سنگی رو /با حرفات عاشقونه کن شب به این قشنگی رو
زمان چه زود جلو میره ساعت چه سرعتی داره/تو همچنان تو خودتی دلت چه طاقتی داره
هوار هوار یا هوار ، یارُم میایه
هوار هوار یا هوار ، دلدارُم میایه
این دل عزیزُم ، ز دوریت بیزاره
دل حسرت کِشُم ، دیگه طاقت نداره
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
هوار هوار یا هوار ، عزیز جونُم
هوار هوار یا هوار ، بلخون به خونه
کاشکی بیایه ، بو مو بهار بیاره
هر دو قدومش ، روی چشام بذاره
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
هوار هوار یا هوار ، نازی ماشاالله
هوار هوار یا هوار ، ای یار باریکلّاه
چشمُم عزیزُم ، هر روز و شو به راته
بیا به پیشُم ، ای دل مبتِلاته
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
یارُم میایه ، دلدارُم میایه
هر لحظه جدا از تو
برام ماهی و سالی
با هر نفسم داد میزنم
جای تو خالی
تو آخرین کلامی که شاعر
تو هر غزل میاره
بدون تو خدا هم
تو شعرهاش دیگه غزل نداره
همین ازتمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جست و جوی منی
تماشای تو عین آرامشه
توزیباترین آرزوی منی
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی...
تموم قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه
ازاین عادت باتو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه
همین عادت باتو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی اینقدر حالم بده
که میپرسم از هرکسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه..
همیشه مقصدم بودی کجا با تو سفر کردم
چقد تنها برم دریا چقد تنهایی برگردم
من اینجوری دلم خوش نیست شبم با ترس هم مرزه
بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه
همه ناتوانی ها!
نداشتن ها!
سلام! ای همه عرق های شرم!
سلام! زندگی!
ای ملال بی پایان!
سلام! ای دل قاچ قاچ!
ای چاقوی خود ساخته!
هنوز مثل سایه نشستی کنارم
یه حال عجیبی بدون تو دارم
با این خاطراتی که از تو باهامه
یا باید بمیرم یا طاقت بیارم
مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه مو ور میدارم که توی میخونها جا بذارم
میبینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونه[/font][/color][/size]
هم صدای خوبم بخون تا بخونم
عمر من تو هستی بمون تا بمونم
یه جا ابر آسمون یه جا پر از ستاره
یه جا آفتابیه آسمون یه جا می باره
بی تو اما همه جا ابری و غم گرفته است
ابر آسمون یه قطره بارونم نداره
تو اگه باشی آسمون صافه غصه ها پشت کوه قافه