لحظه هر لحظه پس از تو شب و گريه در کمينه
تو ديگه برنمي گردي،آخر قصه همينه
ميشکنم بي تو و نيستي به سراغم نمي آيي که ببيني
بي تو ميميرم و نيستي،تو کجايي؟تو کجايي که ببيني؟
شب بي عاطفه برگشت،شب بعد از رفتن تو
شب از نياز من پر،شب خالي از تن تو
با تو گل بود و ترانه،با تو بوسه بود و پرواز
گل و بوسه بي تو گم شد،بي تو پژمرده شد آواز
آخرين ستاره بودي تو شب دلواپسي هام
خواستنت پناه من بود تو غروب بي کسي هام
مخوان دیگر ای نازنین مرا به سر چشمه زندگانی
که خود چشمه خود زندگی تویی
پر از شور و لطف جوانی
تو ای جلوه بخش نوای من
برای دل من برای من بمانی الهی الهی
بمانی الهی الهی
یادته همش بهم می گفتی
که فراموش کردن آسونه
حالا بشین و تماشا کن
از تو دیگه هیچی تو خاطرم نمی مونه
خوب منو به خاطرت بسپار
این منی که رو به روته این منی که رو به روته
تماشا کن رفتن کسیو
که بعد از این دیدنش آرزوته ، آره دیدنش آرزوته
همچون شاخه نسترن
سایه بر سرم فکن
به خدا که غم ندارم غم گسارم تا تویی تو
غم بیش و کم ندارم در کنارم تا تویی تو
به روی چشمم قدم نهادی
خوش آمدی خوش آمدی
شکفته همچون تو گل مرادی
خوش آمدی خوش آمدی
مرو دگر از کنار من
مبر ز کف اختیار من
مرغ ســحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار، این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
نغمهء آزادی نوع بشــر سرا
وز نفسی عرصهء این خاک توده را، پرشرر کن
یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که میبست میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمیتونستم جلوی راهشو بگیره
هیچ از تو انتظار تسلی نمی رود،
تنها « بمان» کنار من و شرمساری ام!
با این که هیچ وقت نگفتی که عاشقی
هر لحظه، مثل عشق، می آیی به یاری ام
میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت اتاقو داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
نمیخوام بشه باور من که دیگه نمیاد انگار