ایران رمان

نسخه‌ی کامل: مشاعره با شعر های خواننده ها ... !
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
اگه دنیا دست من بود خورشیدو برات میچیدم
عکس اولین نگاتو روی دریا می کشیدم
منم از زندگی سیرم
منم بدجور دلگیرم
دارم دورازتو میمیرم
برگرد
ديدى بى من دارى ميرى
ديدى قولاتو شكستى
ديدى راست گفتم عزيزم
ديدى چشمامو نخواستىmara
یه روز صافی یه روز ابری
یه روز لبریز بی صبری عزیزم
من تو خودم شکستم
تو اعتنا نکردی
واسه چی با دله من
اونجوری تا میکردی؟
يه شب مهتاب ماه مياد توخواب
منوميبره كوچه به كوچه
باغ انگورى باغ آلوچه
هیچکی نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته
هیچکی نمیتونه بفهمه که صدام از چی گرفته
همه ی قصه این بود چقدر آسون چقدر زود
یکی قلبمون رو برده سرمون چی آورده
از دست تـــو دلگیرم از قصه ی تـــو سیرم
دیوونه شدم بی خونه شدم از دست تـــو میمیرم
مهم اینه که اهلی بود، زمینی بود و خاکی بود
کسی که دل به غربت زد تا بغضش موندنی باشه
تا به دنیا بفهمونه نمی خواد خوندنی باشه
پریدن سخته تا وقتی تو دست آدما سنگه
اگر هم دونه می پاشن یه جای کار می لنگه
تا وقتی روبروشونی رفیق و یار و همدردن
سرتو برنگردون که عجیب این قوم نامردن
نيستى و من و تنهايى و بى كسى
نيستى و منو ميسوزونه دلواپسى
بگو دلتنگيامو مى فهمى تو
برگرد و تموم كن بى رحمى تو ...