ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
البته .تو و  بقیه ی گل دخترای خوب اینجا.

تا امد پاییز همه لرزیدند
بیچاره دل من
سالهاست می لرزد

س خ
عه یکم پارتی بازی کن خو asna



 دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم

دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم

سيد محمد علي آل مجتبي
من از ازل با عشق تو امیخته ام
گر نباشد عشق تو،من سوخته ام.

س خ
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

حافظ
وقتی تومی ایی دنیا همه پر نور است
در چشم ودل مردم امید پر شور است
س خ
تو مپندار كه خاموشي من             هست برهان فراموشي من
حميد مصدق
ناز چشم تو زیرو رو می کند
تمام ایمان مرا
س.خ
اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت   
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت
تا چند از این غرور بسیار تورا
تا کی ز خیال هر نمودار تورا
سبحان‌الله که از تو کاری عَجَب است
تو هیچ نه و این همه پندار تورا
مولانا
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست

حافظ