ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
يار ديرينم بيا افتاده ام از پا بيا
ترسم از روزى كه تو سینی خرما اوری
س خ
یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
كدامين فرشته زد قرعه به نام من و تو
من در ميان درد و غم ،تو سوى دنياى بلا
س خ
آتش عشق پس از مرگ نگرددخاموش
این چرا غی است کزاین خانه به آن خانه برند.
دلم خسته از روزگار، غريبم كمك كن مرا
دراين بيراهه ى هستى ،ضعيفم كمك كن مرا
س خ
تو کجایی سهراب آب را گل کردند
چشم هارا بستند و چه با دل کردند
ساسی dateline='[url=tel:1490423262' نوشته: [ -> ]1490423262[/url]']
تو کجایی سهراب آب را گل کردند
چشم هارا بستند و چه با دل کردند
پسر خوب بايد ابدى
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تورا نوح است کشتیبان زتوفان غم مخور
رهروى عشق ،كفش اهنين مى خواهد
مدعى گر ايد پاى به گريز بگشايد

س خ
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری